ولی آنان سخن نگفتند، اگر قدرت سخن داشتند، چنین پاسخ میدادند: راست گفتی و نظر تو صائب بود. هیچ جملهای نمیتواند صریحتر از این باشد که پیامبر فرمود: شما از آنان شنواتر نیستید، آنان قدرت بر پاسخ ندارند: «ما أنتم بأسمع منهم». هیچ بیانی نمیتواند گویاتر از این باشد که پیامبر آنان را یک یک به نامهای خودشان صدا بزند و با آنان بسان دوران زندگیشان سخن بگوید. هیچ مسلمانی حق ندارد که یکچنین تاریخ مسلّم اسلامی را به خاطر یک پیش داوری غلط انکار کند و بگوید: چون با عقل قاصر مادی من سازگار نیست، پس صحیح نیست. ما در اینجا، متن قسمتی از این مکالمه را نقل میکنیم تا افرادی که کاملا به زبان عربی آشنایی دارند ببینند که عبارت پیامبر در این قسمت چه قدر گویا و روشن است. [1] پس از جنگ بدر
بسیاری از مورّخان اسلامی عقیده دارند که جنگهای تن به تن و حملههای دسته جمعی در غزوه «بدر» تا ظهر ادامه داشت و آتش جنگ با فرار قریش و اسیر شدن عدهای از آنها هنگام زوال خاموش گردید و پیامبر پس از دفن اجساد شهدا، نماز عصر را در آنجا گزارد و پیش از غروب آفتاب از بیابان بدر بیرون آمد. در این هنگام پیامبر، با نخستین اختلاف یارانش، در نحوه تقسیم غنیمت روبهرو گردید. هر دستهای، خود را سزاوارتر میدانست.
[1]. سخن گفتن پیامبر گرامی با سران شرک که اجساد آنان در چاهی ریخته شده بود از مسلمات تاریخ و حدیث است. از میان محدثان، گروهی آن را نقل کردهاند که به برخی اشاره میکنیم: صحیح بخاری، ج 5، در سرگذشت جنگ بدر ص 97، 98، 110؛ صحیح مسلم، ج 4، کتاب «جنت»، ص 77؛ سنن نسائی، ج 4، ص 89 و 90؛ مسند احمد، ج 2، ص 131؛ سیره ابن هشام، ج 1، ص 639؛ واقدی، المغازی، ج 1، غزوه بدر؛ بحار الانوار، ج 19، ص 346.