عوض کرده و کار دیگری آغاز میکنیم. امّا شما شرقیان با برنامه وسیع وارد کار میشوید و کار را از جای بزرگ شروع میکنید و همه برنامه را یک جا پیاده میکنید و اگر در وسط راه به بنبست رسیدید، دیگر بازگشتی جز با تحمّل خسارتهای بزرگ برای شما باقی نمیماند. گذشته از این، روح و روان شما با عجله و شتابزدگی عجین شده است و پیوسته میخواهید روز نخست از کشت خود ثمر بگیرید، میخواهید آخرین نتیجه را در همان روزهای نخست بگیرید و این خود طرز تفکر غیر صحیح اجتماعی است که انسان را در بنبست عجیبی قرار میدهد. ما تصور میکنیم این طرز تفکر مربوط به شرق و غرب نیست؛ افراد پخته، عاقل و دانا پیوسته در راه نیل به مقاصد خود از همین طریق وارد شده و میشوند. رهبر عالی قدر جهان اسلام نیز از همین اصل مسلّم استفاده کرده و سه سال تمام، بدون شتابزدگی در تبلیغ سرّی آیین خود کوشید. هر کس را که از نظر فکر و استعداد شایسته و آماده میدید، کیش خود را به او عرضه میداشت، با اینکه هدف تشکیل دادن یک دولت بزرگ جهانی بود که تمام افراد را تحت یک پرچم (توحید) گرد آورد، ولی در ظرف این سه سال ابدا دست به دعوت عمومی نزد، حتی خویشاوندان را نیز به صورت خصوصی دعوت نکرد؛ فقط با افراد تماسهای خصوصی برقرار میکرد و هر کس را شایسته و مستعد برای پذیرفتن آیین خود میدید، دعوت مینمود، تا آنجا که توانست در ظرف این سه سال، گروهی را پیرو خود هدایت کند. سران «قریش» در طول این سه سال سرمست عیش و نوش بودند، فرعون مکّه (ابو سفیان) و دارودسته وی هر موقع از ماهیت دعوت و ادعای حضرت آگاه میشدند؛ لبخند تمسخرآمیزی میزدند و با خود میگفتند: شعله ادعای تبلیغ او، مانند دعوت «ورقه» و «امیه»- که بر اثر خواندن کتابهای انجیل و تورات مسیحی گشته و در محافل عرب دم از مسیحیگری میزدند- به این زودیها خاموش میگردد و دیری نمیپاید که او نیز به کاروان فراموششدگان میپیوندد.