کثیر» عبارت بود از: «فضل بن فضاله»، «فضل بن الحارث» و «فضل بن وداعة». [1] چون پیمانی که عدهای از قریش با هم بسته بودند؛ از نظر هدف (دفاع از حقوق مظلوم) با «حلف الفضول» یکی بود، از این نظر نام این اتحاد و هم پیمان شدن را نیز «پیمان فضول» نامیدند. بیست سال پیش از بعثت، مردی در ماه «ذی القعده» وارد «مکّه» شد و متاعی در دست داشت. اتفاقا «عاص بن وائل» آن را خرید، ولی مبلغی را که متعهد شده بود در عوض آن بپردازد، نپرداخت. مشاجره میان آنان درگرفت، چشم فروشنده کالا به «قریش» افتاد که در کنار کعبه نشسته بودند. نالهاش بلند شد، اشعاری چند سرود، قلبهای مردانی را که در عروق آنان، خون غیرت میجوشید تکان داد. از آن میان «زبیر بن عبد المطلب» برخاست و عدهای نیز با او هم صدا شده، در خانه «عبد اللّه بن جدعان» انجمن نمودند و با همپیمان بسته و هم قسم شدند که دست به اتحاد و اتفاق زنند و تا آنجا که امکانات موجود اجازه میدهد، حقوق مظلوم را از ستمگر بگیرند. مراسم پیمان تمام شد، از آنجا برخاستند و به سوی «عاص بن وائل» آمدند و متاعی را که خریده و عوض آن را نپرداخته بود از وی گرفته به صاحبش رد کردند. سرایندگان عرب، اشعاری در خصوص این «پیمان» سرودهاند. [2] رسول گرامی صلی اللّه علیه و آله و سلّم در این پیمان که حیات مظلومان را بیمه میکرد، شرکت نمود و درباره عظمت این پیمان، جملههایی فرموده که اینک دو فراز از آن را نقل میکنیم: «در خانه عبد اللّه جدعان، شاهد پیمانی شدم که اگر حالا نیز (پس از بعثت) مرا به آن پیمان فرا خوانند، اجابت میکنم، یعنی حالا نیز به عهد و پیمان خود وفا دارم». [3] [1]. البدایة و النهایة، ج 2، ص 292. [2]. از آن جمله زبیر است که چنین گفت: إنّ الفضول تعاقدوا و او تحالفواأ لا یقیم ببطن مکة ظالم أمر علیه تعاقدوا و تواثقوافالجار و المعتر فیهم سالم [3]. لقد شهدت فی دار عبد اللّه بن جدعان حلفا لو دعیت به فی الإسلام لأجبت.