نام کتاب : بيان در علوم و مسائل كلى قرآن (فارسي) نویسنده : الخوئي، السيد ابوالقاسم جلد : 1 صفحه : 602
عاجز بلكه با عدم يكسانند مگر اين كه عنايت و توجه الهى شامل حالشان باشد.
پس اين چنين موجودى كه هم در اصل هستى و هم در ادامه هستى، وجودش احتياج به
ديگرى دارد، سزاوار پرستش و استعانت نيست و تمام ممكنات گرچه از نظر كمال و
نقص با هم متفاوتند ولى در صفت عجز و احتياج، با هم يكى و مساوى هستند و
در اين كه همه آن ها در تحت حكم و اراده خدا مى باشند، سهيم و يكسانند چنان
كه خداوند مى فرمايد: (أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ.)[1] آگاه باشيد كه آفرينش و تدبير [جهان ] از آن او و به فرمان او است. (وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ.)[2] و از براى خداست حكومت و سلطنت آسمان ها و زمين و بازگشت [تمامى موجودات ] به سوى اوست.
كيست كه بتواند در سلطنت او معارضه كند و در امر و حكومتش با وى به مقام محاجّه برآيد؟
در صورتى كه اوست بخشنده و گيرنده. آن چه را كه بخواهد انجام مى دهد و آن چنان كه بخواهد، فرمان مى دهد.
پس شخص مؤمن به جز خدا را ستايش نمى كند و از كسى به جز او استعانت نمى
جويد زيرا غير از خدا همگان محتاج صرفند و معبود بايد غنى و بى نياز باشد و
چگونه سزاست كه فقيرى همچون خود فقيرى را ستايش كند؟
از همه آن چه گفتيم، به طور خلاصه چنين بر مى آيد كه اقتضاى ايمان اين است:
انسان به جز خدا كسى را عبادت نكند و نياز خود را به جز او به پيش كسى
نبرد و به جز او بر كسى اتكا و اعتماد ننمايد و جز او از كسى ديگر استعانت
نجويد و يارى نطلبد و در غير اين صورت به خدا و پروردگارش شريك قرار داده و
در برابر ملك و سلطنت الهى، موجود ديگرى را نيز به حكومت برگزيده است، در
صورتى كه فرمان حتمى و غير قابل تغيير الهى، غير از اين است كه در اين مورد
مى فرمايد: (وَقَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ.)[3] و پروردگارت فرمان داده است كه جز او را نپرستيد!
[1] اعراف/ 54. [2] نور/ 42. [3] بنى اسرائيل/ 23.
نام کتاب : بيان در علوم و مسائل كلى قرآن (فارسي) نویسنده : الخوئي، السيد ابوالقاسم جلد : 1 صفحه : 602