فارغ از عالم
فقر، فخر است اگر فارغ از عالم باشد
آنكه از خويش گذر كرد، چهاش غم باشد؟
طالع بخت در آن روز برآيد، كه شبش
يار تا صُبح ورا مونس و همدم باشد
طرب ساغر درويش نفهمد صوفى
باده از دست بُتى گير كه محرم باشد
طوطى باغ محبّت نرود كُلبه جُغد
بازِ فردوس، كُجا كَلبِ معلّم باشد؟!
اين دل گُمشده را يا به پناهت بپذير
يا رها ساز كه سرگشته عالم باشد