پرواز جان
گر بسوى كوچه دلدار راهى بازگردد
گر كه بخت خفتهام با من دمى همساز گردد
گر نسيم صُبحگاهى ره بكوى دوست يابد
گر دل افسرده با آن سرو قد همراز گردد
گر نِى از درد دل عُشّاق شرحى بازگويد
گر دل غمديده با غمخواه همآواز گردد
گر سُليمان بر غم مور ضعيفى رحمت آرد
در بر صاحبدلان والاى و سرافراز گردد
در هوايش سر سپارم در قدومش جان بريزم
گر برويم در گشايد گر به نازى بازگردد
سايهافكن بر سرم اى سرو بُستان نكوئى
تا كه جانم از جهان آماده پرواز گردد