درگاهِ جمال
هر كُجا پا بنهى حُسن وى آنجا پيداست
هر كُجا سر بنهى سجدهگه آن زيبا است
همه سرگشته آن زلف چليپاى ويند
در غم هجر رُخش اين همه شور و غوغا است
جُمله خوبان بَرِ حُسن تو سجود آوردند
اين چه رنجى است كه گنجينه پير و بُرنا است
عاشقان صدرنشينان جهان قُدسند
سرفراز آنكه بدرگاه جمال تو گدا است
فارغ از ما و منست آنكه بكوى تو خزيد
غافل از هر دوجهان كى به هواى من و ما است؟!
بركن اين خِرقه آلوده و اين بُت بشكن!
به در عشق فرود آى كه آن قبلهنما است