مشكات
ظرفى بلورين بوده كه در آن چراغ مىنهادهاند و در اصطلاح، مراد از آن، نفس است.
مطرب
طربساز؛ در اصطلاح، فيضرسان را گويند.
معرفت
در لغت به معنى شناخت است و در اصطلاح عارفان، شناخت خداوند است به نور باطن و به استمداد حق.
معشوق
كسى است كه به او عشق مىورزند و مراد از معشوق حقيقى، ذات حقتعالى است.
مغان
پيشواى زردشتيان را «مغ» گويند كه «مغان» جمع آن است.
نيز- پير مغان و دير مغان
مقام
عبارت از منزلت و مرتبتى است كه بنده به واسطه آداب خاص و تحمل سختى بدان نايل مىشود؛ در مقابل حال است.
ملكوت
عالم برزخ و مثال است و بين عالم ناسوت (ملك) و جبروت واقع است. عرفا از آن به عالم غيب و معنى تعبير كردهاند.
موى
در اصطلاح، مقصود از موى، ظاهر كردن هويّت را گويند. و نيز، طريق طلب است و حبل المتين عارف.
مى
شراب است و در اصطلاح، فيض الهى است كه شامل سالك شود و سكر معرفت است كه اهل طريق را دست دهد.
ميخانه
مقصود از ميخانه، عالم لاهوت و نيز باطن عارف كامل است كه در آن، شوق و ذوق و عوارف الهى بسيار باشد.
ميكده
جايى كه در آن مىنوشند؛ در اصطلاح، مقام مناجات را گويند به طريق محبّت.
ناز
در اصطلاح، نيرو بخشيدن معشوق است عاشقان را در عشق و محبّت. و نيز التفات و