جان جهان
همان جانان است و مقصود، حضرت حق است در مقام استغناى مطلق.
جبروت
در لغت، عظمت و بزرگى است؛ در اصطلاح، فاصله جهان ملك و ملكوت را گويند كه از آن به عالم اسماء و صفات نيز تعبير شده است.
جبل
در لغت، كوه است و در اصطلاح، مظهر حق تعالى است؛ چرا كه موسى- عليه السّلام- خداى را به تجلّى در كوه طور مشاهده كرد.
جذبه
در لغت، كشش و گيرايى است؛ و در اصطلاح، تقرّب و نزديكى بنده است به خداى تعالى، بدون طى منازل و مراحل معمول در سلوك.
جرس
در لغت، زنگ و درآى و آواز نرم است و نيز زنگى كه در كاروان به گردن اسب يا شتر ببندند. در اصطلاح، خطاب الهى است با صفت قهر و جلال.
جرعه
يكآشام از آب و شراب و امثال آن؛ در اصطلاح، اسرار و مقامات احوالى را گويند كه در سلوك از سالك پوشيده مانده باشد.
جلوه
- تجلّى
جمال
در لغت، نيكوصورت شدن و نيك گشتن است و در اصطلاح، ظاهر كردن كمالات معشوق است به منظور زيادتى رغبت و طلب عاشق، از راه لطف.
جنّت
در لغت به معنى بهشت است و در اصطلاح عرفا، مقام تجلّيات را گويند.
جنون
در لغت به معنى ديوانگى است و در اصطلاح، ظفر احكام عشق را گويند بر صفات عاشق كه مقام محفوظ است.
جهل
در لغت، نادانى است و در اصطلاح عارفان به معنى مرگ دلى است كه از فهم حقايق به دور است.