گوشهنشين شدن، انزوا اختيار كردن؛ در اصطلاح، انزوا در زاويه مسجد به قصد عبادت و سلوك، همراه با قطع علايق دنيوى و بريدن از هواهاى نفسانى.
افق
در لغت، كرانه آسمان و جهان است و در اصطلاح، «افق مبين» مقام قلب است و «افق اعلى» نهايتِ مقامِ روح.
اكسير
در لغت، همان كيمياست يعنى جوهرى كه ماهيّت جسمى را تغيير دهد، مثلا مس را طلا كند. در اصطلاح عرفا، «انسان» را اكسير ناميدهاند (نظر به مقام خلافتاللّهىاش) و «انسان كامل» را اكسير اعظم.
نيز- كيميا
الّا
به معنى بجز، مگر. جزيى از كلمه طيّبه «لا إله الّا اللّه» است و مقصود، مقام ايمان به وحدانيّت ذات حق است.
الوان
جمع لوْن، به معنى رنگ. اهل طريقت از رنگها معانى خاصى را اراده كنند؛ چنانكه رنگ سياه، اشاره به مقام كثرت است و رنگ آبى، به تعيّنات و صور مثالى اشاره دارد.
امام
در لغت، بهطور مطلق به معنى پيشواست.
امام- فىالجمله- همان مقام خلافت اللّهى است.
امانت
در لغت، راستى و درستكارى، امين بودن و نيز وديعه است؛ و در اصطلاح اهل معرفت، عبارت از اطاعت حق است يا عدالت يا ولايت يا امامت. «بار امانت»، ناظر است به آيهى 72 سورهى «احزاب» كه عرفا در تفسير آن مىگويند: امانت، همان عهد و پيمان الهى است كه در روز الست، ميان خالق و خلق استوار شده است. بعضى هم گويند كه امانت الهى، عشق است.
انس
در لغت، خو گرفتن است و در اصطلاح عرفا، عبارت است از التذاذ باطن به مطالعه كمال محبوب.
انيّت
در لغت، فقط خود را دريافتن است و در اصطلاح، توجّه به وجود خود است همراه با