هما
طاوس هُما! سايه فكن بر سرِ من
يارى كُن و برگُشاى بالوپر من
فريادرس از قيد خود آزادم كُن!
از اختر خود نيك نما اختر من!
طوفان
فاش است به نزد دوست راز دل من
آشفته دلىّ و رنج بىحاصِل من
طوفان فزايندهاى اندر دل ما است
يا رب! ز چه خاكى بسرشتى گِل من