انتظار
از غم دوست در اين ميكده فرياد كشم
دادرس نيست كه در هجر رُخش داد كشم
داد و بيداد كه در محفل ما، رندى نيست
كه برش شكوه برم، داد ز بيداد كشم
شاديم داد، غمم داد و جفا داد و وفا
باصفا منّت آن را كه به من داد، كشم
عاشقم، عاشق روى تو، نه چيز دگرى
بار هجران و وصالت به دل شاد كشم
در غمت اى گل وحشىِ من اى خسرو من
جور مجنون ببرم، تيشه فرهاد كشم
مُردم از زندگى بىتو- كه با من هستى
طرفه سرّى است كه بايد بَرِ استاد كشم
سالها مىگذرد، حادثهها مىآيد
انتظار فرج از نيمه خُرداد كشم