responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خارج فقه مقارن نویسنده : خارج فقه مقارن    جلد : 1  صفحه : 295

اذان از ديدگاه فريقين: ثواب اذان در روايات ائمه عليهم السلام

کد مطلب: ٦٧٢٢ تاریخ انتشار: ٠١ آبان ١٣٨٦ تعداد بازدید: 509 خارج فقه مقارن » اذان از ديدگاه فريقين اذان از ديدگاه فريقين: ثواب اذان در روايات ائمه عليهم السلام
جلسه 2- 1386/08/01


بسم الله الرحمن الرحیم

 


تاریخ : 1386/08/01

رواياتي در فضيلت اذان گفتن:

علمايي كه وارد بحث اذان شده اند، ابتدا رواياتي را در فضيلت اذان مطرح كرده اند.

مرحوم شيخ حر عاملي در جلد 5 وسايل الشيعه، صفحه 368، حديث 6817 مي فرمايد:

محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن علي بن محبوب عن يعقوب بن يزيد عن ابن أبي عمير عن معاوية بن وهْب عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: قال رسول الله (صلي الله عليه وآله) وسلم: من أذن في مصر من أمصار المسلمين سنة وجبت له الجنة.

كسي كه در شهري از شهر هاي مسلمانان به مدت يك سال اذان بگويد بهشت بر او واجب مي گردد.

وسائل الشيعة (آل البيت)، شيخ حر عاملي، ج 5، ص 371.

واژه «باسناده» كه در وسائل مي آيد، يعني همان طريق شيخ طوسي و يا طريق شيخ صدوق به روات. مرحوم شيخ صدوق روشش در «من لا يحضر» اين است كه بين خودش و آخرين راوي را كه از امام نقل مي كند، حذف كرده است؛ مثلاً اگر چنانچه از زراره، متوفاي 150 مي خواهد نقل كند، خودش كه متوفاي 381 است، نزديك 200 سال فاصله است. واسطه ميان خودش و زراره را حذف مي كند. بعد ايشان در آخر جلد 4 من لا يحضر، طريق خودش را به راوي ها ذكر و آن محذوفات را در آخر مي آورد.

اما شيخ طوسي معمولاً رواياتي را كه در تهذيب و استبصار نقل كرده است، از اصول روات و كتاب آنها گرفته و واسطه ميان خود و صاحب كتاب را حذف كرده است؛ ولي اگر روايتي را صاحب كتاب با يك يا چند واسطه از معصوم نقل كرده، آن راوي ها را ذكر كرده است. مثلاً محمد بن... بإسناده عن زرارة، عن محمد بن مسلم، عن أبي حمزة الثمالي عن جابر عن امير المؤمنين. اين چهار واسطه در كتاب تهذيب شيخ طوسي ذكر شده است؛ ولي ميان زراره تا شيخ صدوق، حذف شده است. بعد در آخر جلد دهم، مشايخ خودش را تا زراره و... ذكر كرده است.

براي بررسي «بإسناده» دو راه داريم:

1ـ كتاب من لا يحضر و يا كتاب تهذيب را باز مي كنيم و واسطه ميان آنها و روات را مي بينيم و بعد به كتاب هاي رجالي مراجعه و ثقه بودن يا نبودن آن روات را بررسي مي كنيم.

2ـ بعضي از بزرگاني كه متخصص علم رجالند، اين كار را كرده اند. مثلاً گفته اند، طريق شيخ صدوق به زراره صحيح است و يا به أبان بن تغلب ضعيف است و...

اولين كسي كه اين كار را كرد، مرحوم علامه حلي رضوان الله تعالي عليه بود كه در آخر كتاب رجالش دو سه صفحه را به صورت تلگرافي به اين مسأله اختصاص داده است. بعد از علامه حلي، بزرگاني كه در قرن دهم و يازدهم رجال نوشته اند؛ مثل مرحوم سيد تفرشي و مرحوم سيد استرآبادي و يا مرحوم قهبائي، يك مقداري مشروح تر نوشتند و به صورت الفباء تنظيم كردند.

مرحوم قهبائي در جلد 7، مجمع الرجال كه مفصل ترين كتابي است كه در طريق شيخ طوسي و شيخ صدوق در اين پانزده سال نوشته شده است. قهبائي، مخفف كوهپايه است. ايشان در حدود دويست، سيصد صفحه اين مطلب را بحث كرده است. اولاً طريق شيخ صدوق را به زراره (مثلا) بيان كرده و نام برده است و بعد اين طريق ها را بررسي كرده كه صحيح، ضعيف و... است.

مرحوم اردبيلي در كتاب جامع الرواة، آخر جلد دوم، آمده و بعضي از سند هايي را كه شيخ صدوق و شيخ طوسي، تمام سند را آورده، آنها را هم ذكر و بررسي كرده است. مرحوم اردبيلي براي تأليف جامع الرواة، حدود سي سال زحمت كشيده است. و كتاب معجم آقاي خوئي در حقيقت يك نسخه اي از جامع الرواة اردبيلي است؛ يعني الگو از اين كتاب گرفته شده است.

خود آقاي خويي، وقتي يك راوي، مثلاً زراره را مورد بررسي قرار مي دهد، طريق شيخ صدوق و يا شيخ طوسي را بررسي مي كند.

طريق شيخ طوسي به محمد بن علي بن محبوب، صحيح است. همه گفته اند كه صحيح است. محمد بن علي بن محبوب هم كه از ثقات و اجلاء روات شيعه است. يعقوب بن يزيد انباري هم ثقات شيعه است. ابن أبي عمير هم از اصحاب اجماع و هم از مشايخ الثقات است. معاوية بن وهب كه از اصحاب امام صادق و ثقه است. پس روايت از نظر سند كاملاً صحيحه است.

مضمون روايت اين است كه:

هر كس كه در يكي از شهرهاي اسلامي يك سال اذان بگويد بهشت بر او واجب مي شود.

اين طور روايت ها معمولاً هدف و پيامش تحريك و تشويق مردم براي اذان گفتن است. چون يهودي ها براي خودشان يك زنگ و شيپوري مي زنند، و نصارا ناقوس مي زنند و اذان هم اعلان نماز در اسلام است.

روايت دوم هم به همين شكل است:

وعنه عن أحمد بن محمد عن أبيه عن ابن أبي عمير عن زكريا صاحب السابري عن أبي عبد الله عليه السلام قال: ثلاثة في الجنة علي المسك الأذفر: مؤذن أذن (احتسابا) وإمام قوما وهم به راضون ومملوك يطيع الله ويطيع مواليه.

در بهشت سه گروه هستند كه بر مشك خوشبو هستند. مؤذني كه قربه الي الله اذان بگويد و امامي كه پيشواي قومي باشد و مردم از او راضي هستند و غلامي كه هم مطيع خدا باشد و هم مطيع مولا.

وسائل الشيعة (آل البيت)، شيخ حر عاملي، ج 5، ص 371.

عنه، يعني محمد بن علي بن محبوب. احمد بن محمد بن عيسي هم ثقه است. محمد بن عيسي اشعري هم صحيح است، ابن أبي عمير هم كه بررسي شد. زكريا صاحب السابري هم ثقه است. اين روايت هم صحيحه بود.

عنه عن العباس عن عبد الله بن المغيرة عن بكر بن سالم عن سعد الإسكاف قال: سمعت أبا جعفر (عليه السلام) يقول: من أذن سبع سنين (احتسابا) جاء يوم القيامة ولا ذنب له.

هر كس هفت سال قربه الي الله اذان بگويد، فرداي قيامت در حالي كه هيچ اثري از گناه در پرونده اش نيست محشور مي شود.

وسائل الشيعة (آل البيت)، شيخ حر عاملي، ج 5، ص 371 و 372.

اين روايت از نظر سند مشكل دارد.

وعنه عن محمد بن الحسين عن محمد بن حسان عن عيسي بن عبد الله عن أبيه عن جده عن علي ( عليه السلام ) قال: قال رسول الله (صلي الله عليه وآله) للمؤذن فيما بين الأذان والإقامة مثل أجر الشهيد المتشحط بدمه في سبيل الله قال: قلت يا رسول الله إنهم يجتلدون علي الأذان قال: كلا إنه ليأتي علي الناس زمان يطرحون الأذان علي ضعفائهم، وتلك لحوم حرمها الله علي النار. ورواه الصدوق مرسلا ورواه في (ثواب الأعمال) عن محمد بن علي ماجيلويه عن عمه محمد بن أبي القاسم عن محمد بن علي عن عيسي بن عبد الله، مثله

براي مؤذن در بين اذان و اقامه اجري همچون اجر شهيدي است كه در راه خداوند به خون خود غلطيده است. راوي سؤال كرد: يا رسول الله! آيا آنها با اذان گفتن به جنگ مي روند؟ حضرت فرمود: هرگز! بلكه زماني مي آيد كه مردم اذان را به انسان هاي ضعيف واگذار مي كنند، در حالي كه خداوند گوشت بدن اذان گويان را بر آتش حرام نموده است.

وسائل الشيعة (آل البيت)، شبخ حر عاملي، ج 5، ص 372.

محمد بن الحسن ابوالخطاب، ثقه است. عيسي بن عبد الله مجهول است. پدرش عبد الله بن محمد هم مجهول است. جدش هم محمد بن عمر بن علي بن أبي طالب است كه او هم مجهول است.

ملاك در رابطه با راويان مجهول چيست؟ اصاله العداله يا اصاله عدم العداله؟

راوياني كه مجهول باشند و در رجال هيچ مدح و يا وثاقتي در باره آنها وارد نشده باشد، جزء ضعفاء شمرده مي شوند؛ بر خلاف قدماء كه قائل به اصالة العداله بودند و مي گفتند: اصل اوليه در راوي، عمل به تكليف است.

ما در رجال پايه هشتم در رد فرمايش آقاي خويي رضوان الله تعالي عليه نسبت به مشايخ احمد بن محمد بن عيسي و... عرض كرده ايم كه بعضي از قدماء قائل به اصاله العداله بودند. يعني هر انساني وقتي به تكليف مي رسد، لحظه ورود به تكليف، بين خود و خداي خود عهد و پيمان مي بندد بر اتيان واجبات وترك محرمات. اين قضيه اي است كه از هر مكلفي كه به تكليف مي رسد صادر مي شود. حالا ما بعد از ده سال از اين فرد روايت مي شنويم، شك مي كنيم كه اين آقا عادل هست يا نيست ، استصحاب جاري مي كنيم. به اين شكل كه قبل از تكليف اگر گناهي هم مي كرد، بر او نوشته نمي شد، لحظه اول تكليف هم اين فرد عهد و پيمان بسته با خدا بر اتيان واجبات وترك محرمات، شك مي كنيم آيا واجباتي را ترك و يا حرامي را مرتكب شده است يا نه، اصل عدم ترك واجب و اصل عدم اتيان محرمات است.

اصالة العداله مساوي است با اصالة العمل بالواجبات وترك المحرمات.

اين در صورتي است كه ما عدالت را امر عدمي بگيريم؛ ولي اگر عدالت يك امر وجودي بود كه حق هم همين است قضيه فرق خواهد كرد، آقايان وقتي عدالت را تعريف مي كنند، مي گويند:

عدالت ملكه اي است كه در انسان حاصل مي شود و او را از ترك واجبات و اتيان محرمات باز مي دارد.

اگر ملكه شد، امر وجودي است. امر وجودي مسبوق به عدم است. تا مادامي كه اين ملكه حاصل نشده، حالت سابقي استصحاب مي شود. ما الآن نمي دانيم اين آقا كه به سن تكليف رسيد، به قدري واجبات را انجام و محرمات را ترك كرد كه اين ملكه براي او حاصل شود يا نه؟ اصل سابقي عدم وجود ملكه است. ما بايد ثابت كنيم وجود سابقي ملكه را و بعد آن ملكه را استصحاب كنيم. و لذا با توجه به اين قاعده، اگر راوي مجهول بود، از درجه اعتبار ساقط است و اصالة العداله هيچ ريشه و پايه اي ندارد.

 

 

روايت بعدي روايت 6821 وسائل است:

وعنه، عن محمد بن الحسين، عن محمد بن علي، عن مصعب ابن سلام، عن سعد بن طريف، عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: من أذن عشر سنين محتسبا يغفر الله له مد بصره وصوته في السماء ويصدقه كل رطب ويابس سمعه وله من كل من يصلي معه في مسجده سهم وله من كل من يصلي بصوته حسنة.

هر كس ده سال قربه الي الله اذان بگويد، خداي عالم گناهان او را مي بخشد. اگر چه گناهانش به اندازه برد ديد يك انسان باشد. هر خشك و تري كه اين اذان را بشنود، او را (به عنوان اذان گو) تصديق مي كند. هر كس در آن مسجد نماز بخواند، سهم مؤذن محفوظ است. هر كس صداي مؤذن را بشنود و در نماز حاضر شود، براي اين شخص يك حسنه نوشته مي شود.

وسائل الشيعة (آل البيت)، شيخ حر عاملي، ج 5، ص 373.

محمد بن علي از ضعاف مشهور و از غلات و تقريباً جزء راويان مطرود و ضرب المثل است. ايشان كسي است كه احمد بن محمد بن عيسي او را به خاطر غلوش نسبت به ائمه عليهم السلام از قم تبعيد كرد.

مصعب بن سلّام هم مجهول است. و لذا به خاطر اين دو مورد اين روايت ضعيف است.

و نيز حديث 6824:

أحمد بن محمد البرقي في ( المحاسن ) عن عبيد بن يحيي بن المغيرة عن سهل بن سنان عن سلام المدائني عن جابر الجعفي عن محمد بن علي ( عليه السلام ) قال: قال رسول الله ( صلي الله عليه وآله وسلم ): المؤذن المحتسب كالشاهر سيفه في سبيل الله، القاتل بين الصفين.

موذني كه قربه الي الله اذان بگويد، همانند كسي است كه شمشير به دست گرفته و در راه خدا مي جنگد و مانند كسي است كه بين صف كفر و شرك مقابله مي كند.

وسائل الشيعة (آل البيت)، شيخ حر عاملي، ج 5، ص374.

عبيد بن يحيي بن مغيرة، ضعيف است. سهل بن سنان هم ضعيف است. سلام مدائني هم ضعيف است.

جابر جعفي، از اصحاب سرّ و از اولياء حق بوده است. ما روايات متعدد در باره وي داريم كه مي گويد: من نزديك شصت هزار روايت از امام شنيده ام كه نمي توانم آنها را بيان كنم. حتي دارد كه خدمت امام صادق عليه السلام مي رسد و عرض مي كند كه سينه ام در حال تركيدن است، كسي ندارم كه اين احاديث را براي او نقل كنم. حضرت فرمودند: به بياباني برو و چاله اي بكن و بگو: قال الباقر عليه السلام، قال السجاد عليه السلام و... تا عقده دلت خالي بشود.

و نيز حديث 6829:

محمد بن علي بن الحسين باسناده، عن عبد الله بن علي، عن بلال مؤذن رسول الله (صلي الله عليه وآله) - في حديث طويل - قال: سمعت رسول الله (صلي الله عليه وآله) يقول: من أذن أربعين عاما محتسبا بعثه الله عز وجل يوم القيامة وله عمل أربعين صديقا، عملا مبرورا متقبلا.

هر كس چهل سال اذان بگويد، خداي عالم او را محشور مي كند در حالي كه در پرونده او پاداش چهل صديق نوشته شده است، عمل پاكيزه قبول شده.

وسائل الشيعة (آل البيت)، شيخ حر عاملي، ج 5، ص 375.

عبد الله بن علي، مجهول و اسناد شيخ صدوق هم به ايشان جاي بحث دارد. لذا روايت ضعيف است.

حديث 6836:

وبإسناده عن شعيب بن واقد عن الحسين بن زيد عن جعفر بن محمد عن آبائه (عليهم السلام) في - حديث المناهي - قال: قال رسول الله (صلي الله عليه وآله) من أذن محتسبا يريد بذلك وجه الله تعالي أعطاه الله ثواب أربعين ألف شهيد وأربعين ألف صديق، ويدخل في شفاعته أربعون ألف مسئ من أمتي إلي الجنة، ألا وإن المؤذن إذا قال: أشهد أن لا إله إلا الله صلي عليه سبعون ألف ملك واستغفروا له وكان يوم القيامة في ظل العرش حتي يفرغ الله من حساب الخلائق ويكتب ثواب قوله أشهد أن محمدا رسول الله، أربعون ألف ملك.

هر كس قربه الي الله اذان بگويد، خداي عالم ثواب چهل هزار شهيد و چهل هزار صديق را به او عطا خواهد كرد. و به سبب شفاعت او چهل هزار گناه كار امت به بهشت داخل مي شود. آگاه باشيد، هنگامي كه مؤذن شهادت بر وحدانيت حق مي دهد، هفتاد هزار ملك بر او درود مي فرستد و بر او استغفار مي كنند. در روز قيامت در سايه عرش الهي است تا اين كه خداي عالم از حساب خلائق فارغ شود. و ثواب شهادت بر رسالت را چهل هزار ملك مي نويسند.

وسائل الشيعة (آل البيت)، شيخ حر عاملي، ج 5، ص 376.

شعيب بن واقد ضعيف است، لذا روايت ضعيف است.

 

 

بي ارزشي روايت وضاعان حديث و اعتبار روايات ضعيف

ما چندين روايت داشتيم كه همگي از نظر سند ضعيف بودند. اگر چنانچه در سند روايت افرادي هستند كه جاعل و وضّاع هستند و به دروغ مطالبي را به امام نسبت مي دهند، هزار روايت هم داشته باشيم، ارزشي ندارد؛ مثل اين كه هزار تا صفر را كنار هم گذارده باشيم. اما اگر راوي ضعيف باشد و اين ضعف روايت هم مثلاً به خاطر عدم شناخت و مجهول بودن راوي باشد، و ما هم كه از واقع خبر نداريم، شايد اين شخص از اوثق ثقات باشد، در اين موارد مشكل از ما است، از اين رو فقهاي شيعه بر اين عقيده هستند كه اگر روايت ضعيف عددش از سه بگذرد حديث مستفيض شده و بررسي سندي لازم نيست. يعني سه روايت ضعيف مساوي است با مضمون مشترك.

و لذا اگر كتاب هاي فقهي آقاي خويي را ببنيد، با اين كه در ميان فقها سخت گيرترين فرد در قبول روايت است؛ ولي هر جا كه روايت مستفيض شود، مي گويد:

إن ما تقدم من الروايات وإن كانت كلها ضعيفة السند، إلا أنها مستفيضة

رواياتي كه ذكر شد اگر چه از حيث سند ضعيف هستند ولي از حيث تعداد روايت مستفيض هستند.

معجم رجال الحديث، آيت الله خوئي، ج 14، ص 100.

روايات ما در باب اذان شش روايت بود كه از مستفيض هم بالاتر است و لذا مضمون روايت از اين جهت كاملاً ثابت است. اضافه بر اين، ما سه روايت داشتيم كه آنها صحيحه بودند، حتي اگر اين چند روايت ضعيف هم نبود، همان سه روايت صحيح براي ما كافي بود كه بر طبقش فتوا بدهيم. اين روايات ضعيف هم مؤيد آن روايات صحيحه هستند.

پس مضمون روايت كه شارع مقدس براي موذن پاداشي در نظر گرفته، مستلزم اين است كه امر تشريع شارع باشد نه از خود درآورده مؤذن يا خواب چهار نفر افراد عادي باشد.

نكته سوم اين كه ما در روايات داشتيم كه: هر كس يك سال در روايت ديگر دو سال و در روايتي چهل سال، و در بعضي از روايات: «وجبت له الجنة»، و در بعضي از روايات: ثواب «اربعين الف شهيد» داشت. اين پاداش ها خيلي با هم تفاوت داشتند.

در خيلي از جاها ما با تفاوت پاداش مواجه هستيم. مثل احاديث زيارت امام هشتم. اينها همه بستگي دارد به نيت عامل. هر چه قصد عامل خالص تر براي رضاي خدا باشد، عمل نوراني تر و پاداشش بيشتر مي باشد. هرچه اين اخلاص كم رنگ تر باشد، پاداشش كمتر خواهد بود. يا اين كه هر چه زحمتش بيشتر باشد، ثوابش بيشتر خواهد بود.

لذا اين جمله بر گرفته از روايات مشهور گرديده كه:

افضل الأعمال احمضها و احسن الأعمال اخلصها.

برترين اعمال سخت ترين و بهترين آنها با خلوص ترين آنهاست.

 


نام کتاب : خارج فقه مقارن نویسنده : خارج فقه مقارن    جلد : 1  صفحه : 295
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست