خداوند ایشان را بر او مسلّط نکند (1) و آنچه برایت گفتم از همسفرانت پنهان دار که من ایمن نیستم که ریاست او موجب رشک و حسادت ایشان گردد و مکر اندیشند و دام گسترند و آنها یا فرزندانشان چنین کنند، و اگر نبود که میدانستم پیش از مبعث وی مرگ مرا نابود خواهد ساخت با پیاده و سواره خود برای یاری او به یثرب- مرکز حکومت او- میآمدم ولی من در کتاب ناطق و علم سابق یافتهام که یثرب مرکز حکومت اوست و در آنجا امرش مستحکم میشود و یارانش در آنجا گرد میآیند و آرامگاهش در آنجا است و اگر نبود که از آفات و آزار بر او میهراسم هم اکنون- در آغاز عمرش- امرش را علنی میکردم و بزرگان عرب را به دنبال او میکشاندم، ولی من این کار را بیهیچ تقصیری در باره همراهانت به تو حواله میکنم. گوید: سپس دستور داد به هر یک از این هیئت ده بنده و ده کنیز و دو حلّه از برد یمانی و صد شتر و پنج رطل طلا و ده رطل نقره و یک پوست پر از عنبر دادند، و به شخص عبد المطّلب ده برابر آن داد و گفت: چون یک سال گذشت به نزد من آی، امّا ابن ذی یزن پیش از آنکه سال به پایان رسد درگذشت و عبد المطّلب