كشيشان دين را از علم جدا دانسته و دو قلمرو علم و دين را بيگانه از يكديگر خواندند , ليكن علوم حسى و فرضيه هاى علمى بى رحمانه به داورى درباره دين پرداخته و به پندارى و خرافى بودن دين يا ذهنى بودن و عينى نبودن آن حكم كرده بر فرض پذيرفتن واقعيت آن با نفى ثبات و دوام به نسبيت و تغيير آن راى دادند

اگر روزگارى دينداران از پى اصرار بر تحريفها و تفسيرهاى خرافى خود صاحبنظران علمى را در آتش مى سوزاندند پس از يك متاركه موقت كه به جدايى عرصه علم و دين منجر شده بود , اينك علم است كه حملات پياپى خود را بر پيكر دين وارد آورده و با عدم رضايت به مباينت و جدايى , انتقام گذشته خود را از آن باز ميگيرد