responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فلسفۀ تاریخ ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 197

از ابتدا این داستان را توجیه کردند و بیشتر بردند روی مسائل اخلاقی و عرفانی و معرکه عرفا شده است که:

به میسجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها

و اینکه آنجا که ولی باشد که طریقت را تشخیص بدهد، میتواند حقیقت شریعت را به خاطر طریقت بشکند؛ در صورتی که این امر در رهبری اجتماعی بیشتر مطرح است. شما وقتی تاریخ زندگی پیامبر را مطالعه میکنید میبینید همه آن، داستان موسی و خضر است. پیغمبر آنجا که تشخیص میدهد برای بشریت چه کاری باید بکند، اهمیت نمیدهد که دیگران چه میگویند. وقتی که تشخیص میدهد دشمن باید تضعیف شود و اولین تضعیفی هم که باید به دشمن وارد شود از جنبه اقتصادی است که همین پول آنها تبدیل به اسلحه میشود و به سر مسلمین میریزد [1]، میگوید بروید کاروانشان را بزنید تا قوّت نگیرند. یا اگر تشخیص میدهد که این یهودیها جرثومه

فسادند، در یک جا میگوید هفتصد نفرشان را از بین ببرید. البته در مقیاس کسی که حال را دارد میبیند نه آینده را [این امر توجیه پذیر نیست.] مثلًا چنگیز، زمانی که بچه چهار پنج ساله بوده، سرش را جلو هر کسی میبریدند میگفت جنایت است ولی وقتی همین چنگیز بزرگ شد و میلیونها آدم کشت، میگویند چه خوب بود کسی او را در سنین چهار پنج سالگی گیر میآورد و سرش را میبرید. در آن سن همه آنطور میگفتند چون آینده را نمیدیدند، ولی آن کسی که آینده را میبیند میتواند این کار را بکند. البته کسی نباید این را بهانه قرار دهد [برای ارتکاب جنایت.]

جز ولی حق که میبیند، کسی حق چنین کاری را ندارد.


[1] یا رسالت را رسالت الهی میداند یا نه. اگر نمیداند که بحثی نیست، ولی اگر رسالت را الهی و لازم برای همه بشر میداند باید دشمن تضعیف شود.

نام کتاب : فلسفۀ تاریخ ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 197
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست