responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب نویسنده : مدرس تبریزی، محمدعلی    جلد : 1  صفحه : 384

عسكرى نور دو چشم عالم و آدم بود

همچو مهدى يك سپهسالار در ميدان كجا است‌

قلعه خيبر گرفته آن شهنشاه عرب‌

زانكه در بازوى حيدر نامه‌اى از لافتى است‌

شاعران از بهر سيم و زر سخن‌ها گفته‌اند

احمد جامى غلام خاص شاه اوليا است‌

نيز از اشعار او كه استشمام تشيّع از آن توان نمود اين رباعى است:

گر منظر افلاك شود منزل تو

وز كوثر اگر سرشته باشد گل تو

چون مهر على نباشد اندر دل تو

مسكين تو وسعيهاى بيحاصل تو

نيز از اشعار احمد جامى است:

نه در مسجد گذارندم كه رندى‌

نه در ميخانه كاين خمّار خام است‌

ميان مسجد و ميخانه راهى است‌

غريبم عاشقم آن ره كدام است‌

نيز از او است:

غرّه مشو كه مركب مردان مرد را

در سنگلاخ باديه پيها بريده‌اند

نوميد هم مباش كه رندان جرعه‌نوش‌

ناگه بيك ترانه بمنزل رسيده‌اند

نيز از او است:

چون تيشه مباش و جمله بر خود متراش‌

چون رنده ز كار خويش بى‌بهره مباش‌

تعليم ز ارّه گير، در عقل معاش‌

چيزى سوى خود ميكش و چيزى ميپاش‌

وفات احمد جامى، در سال پانصد و سى و شش يا دو يا بيست و شش از هجرت (536 يا 532 يا 526 ه قمرى) وقوع يافت. در اعيان الشيعة گويد: رياضت در كوهها گاه است كه منتهى به رهبانيّت ممنوعه در دين اسلام باشد پس گويد: اگرچه وجود خضر و بقاى او و طول عمر او را مسلّم داريم لكن ملاقات آن بزرگوار، از دعاوى صوفيّه و ارباب حال و اى بسا از تدليسات ايشان بوده و گاه است كه مردم، بعضى از اشخاص معروف بزهد و ورع را بملاقات آن حضرت منسوب دارند و حال آنكه خود آن شخص بى‌خبر بوده و مدعى اين مقام هم نميباشد.

(ص 117 هب و 80 ت و 67 ج 1 مع و 129 لس و 797 ج 1 س و 393 ج 8 اعيان و غيره)

جامى پوربها

بعنوان پوربهاى جامى نگارش داديم.

نام کتاب : ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب نویسنده : مدرس تبریزی، محمدعلی    جلد : 1  صفحه : 384
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست