ب) مراتبِ مختلف نفس انساني: عقل بالقوه، عقل بالملکه، عقل بالفعل، عقل مستفاد، عقل نظري و عقل عملي نمونههايي از اين مراتباند.
اينک به پارهاي از تعاريف فلاسفه توجّه نماييد:
1. عقل انسان آن چيزي است که صور موجودات و نظم ميان آنها را ادراک مينمايد. [1]
2. در عقل عملي و نظري، تعاريف گوناگوني از سوي حکما مطرح گرديده
است؛ از جمله: عقل نظري قوهي ادراکي «مايعلَم» و عقل عملي قوهي ادارکي
«مايعمَل» است.
3. عقل بالقوه يا هيولايي مرتبهاي است که نفس از هر گونه معقول خالي و تهي باشد.
4. عقل بالملکه مرحلهاي از عقل است که بديهيات (اعم از تصور يا تصديق) را تعقل ميکند.
5. عقل بالفعل به مرتبهاي گويند که مسائل نظري را از بديهيات استنتاج و تعقل ميکند.
6. عقل مستفاد مرتبهاي است که همهي مقررات- اعم از بديهي و نظري- را که از طريق حضوري يا حصولي کسب کرده است، نزد خويش حاضر کند.
مرحوم الهي قمشهاي در باب معاني عقل مينويسد: عقل در علم حکمت
تقسيمات و معاني مختلف دارد. گاهي به عقل فعّال و عقل منفعل تقسيم ميشود
که مراد از عقل فعّال جملهي عقول مجرده است، به عقيدهي اشراق؛ و عقل دهم
است به اعتقاد فلاسفهي مشّاء؛ و مراد به عقل منفعل به عقيدهي هر دو گروه
(حکماي اشراق و مشاء) نفوس کليه است، اعم از فلکي و عنصري. گاه به عقل نظري
و عملي تقسيم گردد. عقول از ديدگاه اشراقيين به طوليه و عرضيه تقسيم گشته و
نخستين مرتبهي وجودي در قوس نزول و درجات هستي به شمار آمدهاند؛ و
بازگشت نفوس ناطقهي کامله نيز در قوس صعود به عالم عقول مجرده است و انسان
را از حيث مراتب وجودي به انسان حسي و انسان خيالي و انسان عقلي قسمت
نمايند و اشرف انسان را از انسان عقلي دانند که داراي ادراکات کامل است؛
چون مقصد از ادراک کلي از ديدگاه حکيم ادراک کامل نافذ در حقيقت اشيا و جدا
کردن و تجريد و تجزيه نمودن بصيرت باطني انسان است. [2]