ميباشد. [1] سکولاريسم در عربي به العلمانيه (به فتح و کسر عين، يعني علمي
کردن يا عالمي و اين جهان کردن) ترجمه شده است و گزينش اين واژه به علت
مبنا قرار دادن عقلانيت ابزاري و علمي کردن امور دنيوي به جاي ديني کردن
آنهاست. [2]
2. مفهوم اصطلاحي سکولاريسم
سکولاريسم با توجه به مباني، اهداف و ويژگيها، معاني اصطلاحي
متفاوتي دارد و در يک طيف گسترده، بين الحاد و دينداري، معاني گوناگوني
يافته است. لذا، برخي از طرفداران اين انديشه به حضور دين به صورت نهادي
مستقل از ساير نهادهاي اجتماعي، تمايل نشان ميدهند و نقش دين را در حد
تنظيم رابطهي انسان با خدا تنزل ميدهند و در مقابل، گروهي که به شدت با
دين به مخالفت پرداخته، در صدد محو کلي آن از صحنهي حيات بشرياند (مارکس،
فرويد، نيچه، راسل و ديگر کساني که دين را افيون ملتها و منشا بيماري
رواني و اجتماعي قلمداد ميکنند)، به اين رويکرد گرايش دارند.
اين دو نگرش، سکولاريسم را به دو دستهي خشن و ملايم تقسيم کرده
است. سکولاريسم خشن و افراطي با راهبرد سنتستيزي و دين ستيزي پيش ميرود و
حذف دين از صحنهي حيات بشري را انگيزهي اصلي خويش ميداند؛ ولکن
سکولاريسم ملايم به محدود ساختن دين در عرصهي فردي و شخصي قناعت ميورزد.
اينک به تعاريف ششگانهي سکولاريسم، که شاينر [1966] ارائه داده
است، اشاره ميکنيم: (بسياري از اين تعاريف مربوط به سکولاريزاسيون است)
1. زوال دين: بدين ترتيب، نمادها و آموزهها و نهادهاي مذهبي،
حيثيت و اعتبار خود را از دست ميدهند و در نتيجه، راه براي جامعهي بدون
دين باز ميشود.
2. سازگاري هر چه بيشتر با اين جهان: به اين معنا که در اين جهان،
توجه انسان از عوامل فراطبيعي منفک شده و جلب ضرورتهاي زندگي دنيوي و
مسائل آن ميشود.
[1] عباس آريانپور کاشاني، فرهنگ کامل انگليسي- فارسي، ج 5.
[2] ر. ک: عادل ظاهر، الاسس الفلسفيه للعلمانيه، ص 38؛ شبلي العيمي، العلمانيه و الدوله الدينيه، ص 18، و نامه فرهنگ، ش 21.