و مانند آن و همچنين بحث درباره وحى , رسالت , نبوت و مانند آن و بحث در
پيرامون معاد و آنچه در قيامت محقق مى شود و مسائلى كه بود و نبود آن در اختيار
انسان نيست . مقدارى هم درباره حكمت عملى بحث شد . در اين جلسه درباره
مهمترين مسائل حكمت نظرى كه معرفت خداست و شناخت صفات ذاتى حق است بحث
هائى طرح خواهد شد .
معرفت خدا و صفات ذاتى حق تعالى :
در نهج البلاغه روى بعضى از صفات حق خيلى تكيه شده زيرا آنها صفات اصيل و جزء
امهات اسماء حقند كه صفتها از آنجا ريشه ميگيرد و سر انتخاب اين بحث از نظر
نهج البلاغه هم قبلا گذشت كه اميرالمؤمنين عليه السلام هم در حكمت نظرى حكيم
متأليه و نامور الهى بود و هم در حكمت عملى حكيمى بى مانند . گذشته از آنكه
اين
دو حكمت در جان على بن ابيطالب رسوخ كرد در مقام اظهار و انشاء و بيان هم حد
اعلاى توانائى بيان در اختيار حضرت بود زيرا خودش فرمود :
و انا لامراء الكلام , و فينا تنشبت عروقه , و علينا تهدلت غصونه [1] .
ما فرمانروايان سخنيم , ما امير كلاميم , خوب حرف زدن و حرف خوب زدن در
اختيار ماست زيرا ما امراى سخنيم فرمانروايان كلاميم , كلام مأمور ماست , ما
امير سخنيم , ريشه ها و فكرهاى صحيح از ما پيدا شده است و شاخه هاى درخت سخن
و كلام بر ما آويزان مى شود , هم ريشه هاى كلام و افكار و علومى كه ريشه سخن است ,
از ماست و هم شكل كلام و تعبيرات كه شاخه ها و خوشه هاى سخن است بر ما آويزان
مى شود . (
و فينا تنشبت عروقه و علينا تهدلت غصونه
) .
روى اين نكات بود كه طرح اين دو حكمت را از نظر نهج البلاغه