بد زبانى , بد دهانى , بد قلمى آزردن اين و آن و رنجش خاطر اين و آن را فراهم
كردن , همه تيغ است . هر كسى هر گناهى و ظلمى كه مى كند ظرف آبى است كه به
پاى درخت پر تيغ خود ريخته كه او را سبز كند , آنگاه وقتى كه مى ميرد , تمام
اين درخت هاى پر تيغ تيغ هايش عليه او خواهد بود . وقتى او را در قبر
مى گذارند مثل اين كه كسى را روى تشكى گذاشته اند كه تمام اين تشك پر از خار و
تيغ است . اگر يك تشكى تهيه كنند و بجاى پنبه و پر مشتى تيغ و يا خار در او
بگذارند , انسان چگونه در آنجا مى آرامد و مى آسايد .
چه آسايد به هر پهلو بغلطد *** هر او كز خار سازد او نهالين
اگر يك كسى نهالين و تشكى از تيغ و خار تهيه كرد , او به هر پهلو بغلطد تيغ
مى خورد و آسايش و آرامشى ندارد . در قبر و برزخ كه ملكوت اين عالم است چه
آسايشى براى اين شخص است ؟ او در تمام مدت تلاش كرد تيغ بسازد و خار بروياند
. البته نرم رفتارى و احسان انسان نسبت به مسلمين در عين حال كه( اشداء على
الكفار) [16] است ( , رحماء بينهم) بودن او همان پرنيان بافتن او است .
و اگر مى بينيم فردوسى در تاريخ مانده است آن اشعار توحيدى او مانده است ,
وقتى مى گويد :
خداوند بالا و پستى توايى *** ندانم چه اى هر چه هستى توايى [17]
كه خداوند را حقيقت محض و هستى صرف مى داند او باعث ماندنش هست , وقتى
مى گويد :
درست اين سخن گفته پيغمبرت *** كه من شهر علمم على ام در است [18]
اين اشعار او را حفظ كرد والا آنچه كه براى زيد و عمر سرود كه قابل دوام و بقاء
نبود . اين شعرهائى را كه در ولايت گفت و از شيعه هاى خاص على و اولاد على
است , آن شعرهاى بلندى كه در توحيد گفت , آن شعرهاى بلند آموزنده اخلاقى را كه
سرود او را به اين جا رسانيد كه غزالى مى گويد محصول نصايح چندين ساله ام