سلام الله عليه به يكى از شاگردانشان به نام محمد بن سنان مرقوم فرمود :
ان علة الوضوء التى من اجلها صار على العبد غسل الوجه و الذراعين و مسح
الراس و القدمين . فلقيامه بين يدى الله تعالى و استقباله اياه بجوارحه
الظاهرة و ملاقاته بها الكرام الكاتبين . فيغسل الوجه للسجود و الخضوع و يغسل
اليدين ليقلبهما و يرغب بهما و يرهب و يتبتل و يمسح الراس و القدمين لانهما
ظاهر ان مكشوفان يستقبل بهما كل حالاته و ليس فيهما من الخضوع و التبتل ما فى
الوجه و الذراعين [10] .
فرمود سر وضو گرفتن و غسل و مسح اين است كه انسان با اعضاى پاك متوجه خداوند
سبحان گردد . آيا مى شود انسان با چشم گناه بكند و با همان چشم و صورت متوجه
خداوند بشود ؟ و اصولا اسرار الهى حقايقى است كه
لا يمسه الا المطهرون
[11] . اگر حقيقت قرآن را جز افراد با طهارت نمى يابند , حقيقت اين
عبادات را هم جز افراد پاك نمى يابند . آنگاه عبادت در كام انسان لذت پيدا
مى كند و هيچ چيزى انسان را به خود مشغول نخواهد كرد .
در اين حديث شريف سخن از ملاقات خدا و استقبال فرشتگان است . انسان ملائكه
را مى بيند , سخنان آنان را مى شنود . اينكه مى بينيم ما نماز مى خوانيم و چيزى از
نورانيت احساس نمى كنيم براى آن است كه نماز را با آداب و اسرار آن نخوانديم
. خاصيت نماز در معرفت باطن آن است . اگر انسان با اين اسرار آشنا شد و
آنگاه در راه خدا شربت شهادت نوشيد , خون او با ديگر خونها يكسان نيست .
هر شهيدى آن قدرت را ندارد كه نظام اسلامى را تحكيم كند . گاهى هزاران نفر
بايد شهيد شوند تا سدى در برابر سيل بيگانگان باشند , گاهى يك نفر سيل را بر
مى گرداند . گرچه براى شهيد مقامى است بس عظيم , اما همه شهدا در يك درجه
نيستند . آن كسى كه عارفتر و عالمتر و آگاهتر و با فرشتگان خدا در زمان حياتش
ملاقاتها داشته است , خون او هم مؤثرتر است .