شد شايسته است شما در اين مخزن نگاه كنيد ببينيد چه ها در اين خزينه است
اينطور نيست كه بگوئيم گفتنى ها گفته شد , هر چه بايد بگويند گفتند چون(
ان القرآن يجرى مجرى الشمس و القمر
) [26] . همانطورى كه آفتاب و ماه , شب و روز , زندگى انسانها را نور
مى دهند , قرآن هم در شدائد زندگى , در شب و روز , به انسانها نور مى دهد , هرگز
فرسوده و كهنه نمى شود , اين بيان تشبيه معقول به محسوس .
تذكر : برداشت هاى مفسران يكسان نيست مثلا برخى مى گويند مضاف در كلمه
محذوف است , مثل(
و اسئل القرية
) [27] در سوره يوسف . در جريان برادران يوسف وقتى آن برادر ديگر را هم
بردند و نياوردند , يعقوب سلام الله عليه فرمود : آن برادر را چه كرديد ؟ گفتند
:
( واسئل القرية)
. يعنى از آن محل و شهر بپرس . منظور اين است كه از مردم اين شهر بپرس .
جريان را بازگو مى كنند كه ما تقصير نداشتيم , يعنى( واسئل اهل القرية) .
اين يك برداشت قرآنى است اما نظر ديگر اين است كه برخى از مفسرين مى گويند
چيزى در اين جا حذف نشده است .
( واسئل القرية)
يعنى از خود قريه بپرس . اگر توانستى با زبان قريه حرف بزنى و زبان آنها را
بفهمى , در و ديوار قريه جواب مى دهند , منتها شما نمى توانيد سؤال كنيد , آنها
كه زبان در و ديوار را مى فهمند سؤال مى كنند . مضافى در اينجا محذوف نيست .
مگر در و ديوار عالم شاعر و آگاه نيستند ؟ مگر ما اگر مطيع باشيم به نفع ما در
قيامت و اگر تبهكار باشيم عليه ما گواهى نمى دهند ؟ مگر زمين شهادت نمى دهد ؟
پس معلوم مى شود همه اشياء چيز مى فهمند . مگر مسجد شكايت يا شفاعت نمى كند ؟
درباره حجر الاسود عده اى اصرار كردند كه ما چرا استلام كنيم , يا ببوسيم( . حجر
لايضر و لا ينفع) , اين يك سنگى است مانند سنگهاى ديگر , نفع و ضررى ندارد .
خواستند اين بدعت را بگذارند , معصومين عليهم السلام جلو اين بدعت را گرفتند .
از امام صادق سلام الله عليه رسيده است كه فرمود : آن كه اين بدعت را گذاشته
است , دروغ