يعنى , در برابر حكم خداوند , هرگز كسى وجود ندارد تا با تعقيب خود قصد نفوذ
و راهزنى آن را داشته باشد .
در سوره مباركه انعام , آيه 57 , نيز درباره همين مطلب آمده است :
(
ان الحكم الا لله يقص الحق
) .
حكم الهى و حكم جاهلى
بعد از تبيين سه ضلع در دو منفصله , و دانستن اين كه هيچ موجودى در ذره اى از
شؤون انسان نه به استقلال و نه به اشتراك و نه به مظاهره واجد نفوذ نمى باشد ,
روشن مى شود كه هيچ كس غير از حق , توان پرورش انسان را نداشته و نمى تواند
قانونى را كه متكى بر تكوين باشد تدوين نمايد . زيرا هر كس كه به غير از حق
خواه به انديشه خود و يا به انديشه انديشمندان بشرى تكيه كند , در هر دو صورت
نسبت به آنچه كه حكم مى نمايد جاهل است .
منظور از جاهل در اين عبارت جاهل در برابر عاقل است نه جاهل در برابر عالم .
پس اگر كسى تحصيل كرده باشد , و از علوم تجربى و مانند آن آگاه باشد , ليكن
تابع قانون الهى نباشد . جاهل است . چه اين كه مقتضاى عقل آن است كه حكم در
دست كسى باشد كه دخيل در ملك و ملك است .
به همين دليل است كه قرآن كريم , حكم را به دو قسم( الهى) و( جاهلى)
تقسيم نموده و مى فرمايد :
([
أفحكم الجاهلية يبغون ومن أحسن من الله حكما لقوم