نام کتاب : سکولارها چه مي گويند؟ نویسنده : قطب، محمد جلد : 1 صفحه : 46
ستم سياسي كه امروز در جهان حاكم است، خاستگاهش وجود قدرت
دردست كساني است كه از اول گفتند خدا ارتباطي با متن زندگي دنيا
ندارد و«خدا»يي كه در جهان واقعيت كارآمد و فعال است، انسان است.
وقتي اينانسان نپذيرفت كه در كارهاي دنيا بنده خدا باشد، آنگونه
كه در امور آخرتبنده است، بنده هوس و شهوات خويش خواهد شد: «آيا
ديدي آن را كه هواينفس خود را معبود خويش گرفت؟» و استبداد و طغيان
خواهد كرد: «نهچنين است! انسان وقتي خود را بينياز ببيند، طغيان
ميكند.» و قانوني كه برجهان حكومت خواهد كرد، قانون جنگل خواهد بود،
يعني قوي، ضعيف راميخورد. آنگاه، اين «وحشيهاي بزرگ»، هيئت
دولتهايي تشكيل ميدهندكه به وسيله آنها به جرائم خويش مشروعيت
ميبخشند و مانع اجراي كيفرها برتجاوزهاي ارتكابي خويش ميگردند. در
همان وقت، ضعيفاني كه خوردهميشوند، سرگرم همين دولتها ميشوند و در
حالي كه در چنگال درندگانوحشياند ميپندارند كه در تصميمگيري و
ساختن سرنوشت، شريكند!!
ستم اقتصادي كه جهان امروز را در بر گرفته، سرچشمه آن
سرمايهداريرَبَوي است كه ابتدا فرمان خدا را در مورد تحريم ربا
نپذيرفت، آنگاه نظاميپديد آورد كه در آن در دنياي اقتصاد نيز مثل
دنياي سياست، قوي ضعيف راميخورد. قدرتمندان اقتصادي با ضعيفان
رفتاري استبدادي داشتند، محصولتلاش و خون آنان را مكيدند و آنان را
به صورت نوكران و تابعان خويش درآوردند. آنان را در خدمت «منافع
خويش» به كار ميگيرند و بر آنان منّتميگذارند كه اجازه دادهاند در
كنارشان زندگي كنند و اين همان زندگيذليلانه است.
و فساد اخلاقي حاكم بر دنياي امروز نيز، ريشهاش انكار حق خدا
در وضعحدود و مرزهايي است كه كارهاي بشر را تحت ضابطه در ميآورد و
دادناين حق به بشر، به ادّعاي اينكه آنان مصلحت خودشان را بهتر
از خالق خويشميشناسند! نيز خاستگاه اين فساد اخلاقي اين است كه
آخرت از احساس آنانمحو شده و بيشترين فكر و همتشان و نهايت دانششان
زندگي دنيا گشته است واز اين رو شهوتها از قيد و بند خود رها گشته
است، چون جز ايمان به خدا وروز واپسين، آنها را به بند نميكشد.
همه انواع فساد موجود در زمين همينگونه است، از قبيل تبعيض
نژادي،جنگها، مشروبات الكلي، مواد مخدّر، جرايم، انحرافات اعتقادي و
فكري،انحرافِ «هنري»، انواع مختلف جنون، مانند جنون توپ، جنون
سكس، جنونتلويزيون، جنون ويدئو، جنون عشق، جنون سرعت، جنون غرور و
نخوت كهسرهاي طغيانگران و تبهكاران بزرگ را اشغال كرده است...
همه اينها به يكعامل اساسي بر ميگردد. آن هم كبر ورزيدن انسان
معاصر از خداپرستي وپرستش هواي نفس است.
اين، همچنان كه براي بعضي خوشايند است كه چنين فكر كنند،
سادهگرفتن كارها نيست، بلكه حقيقتي است كه كلام الهي در قرآن و
سنّت حضرترسول(ص) بر آن تأكيد كرده است.
راه مقابل همه اين فسادها «اسلام» است.
اسلام نيز ـ همچنانكه هميشه گفتهايم ـ تنها سخني نيست كه
به زبان گفتهشود و تنها يك دريافت نهاده شده در درون نيست، بلكه
روش كامل زندگياست كه همه ابعاد اعتقادي، اخلاقي، فكري، سياسي،
اقتصادي، گفتاري ورفتاري را فرا ميگيرد و همه اينها را تحت ضوابط
الهي در ميآورد و درنتيجه مردم قيام به قسط ميكنند.
تنها اسلام، روشي است كه اين فسادي را كه دوري از خدا آن
را پديدآورده، اصلاح ميكند. ديني است كه غذاي روح را تأمين
ميكند. روح هميك گرسنگي دارد كه جز با ايمان به خدا بر طرف
نميشود:
نشاط جسم و عقل را تا وقتي تحت ضوابط الهي باشند، فرخنده
ميدارد وميان خواستههاي جسم و روح، و نيازهاي دنيا و آخرت، موازنه
برقرارميكند. ديني كه مشوق «دانش» و آبادسازي زمين است و اين را
بخشي ازپرستش خدا قرار ميدهد.
ديني كه تفاوتهاي جنسي، زباني و رنگ را محو ميسازد و با انسان بهعنوان يك «انسان» برخورد ميكند.
ديني كه انسان را گرامي ميدارد و او را در بدترين حالاتش
قرار ميدهد،آنگاه كه او تنها خدا را عبادت ميكند و از پرستش همه
معبودهاي ادّعاييآزاد ميشود.
نام کتاب : سکولارها چه مي گويند؟ نویسنده : قطب، محمد جلد : 1 صفحه : 46