نام کتاب : مباني نظري تجربه ديني نویسنده : الشیرواني، علی جلد : 1 صفحه : 88
ويليام جيمز وقتى به منشأ پيدايش تصورات يونانيان از خدايان گريز مىزند، مىگويد:
براى به دست آوردن منشأ خدايان يونان، نيازى نيست كه در پى نظريه
خاصى باشيم، بلكه هر يك از مجموعه مثالهاى ما به چنين نتيجهاى مىرسند؛
گويى در باطن انسان يك حس درك واقعيت، يك حالت حضور عينى، دركى از آنچه
مىتوانيم آن را چيزى در آنجا بناميم، وجود دارد، عميقتر و فراگيرتر از
هر حس جزئى و خاصى كه روانشناسى امروز فرض مىكند كه در اصل، واقعيت از
طريق آن بر ما مكشوف مىشود.[1]
از نظر ويليام جيمز ما داراى نيرويى هستيم كه توسط آن برخى انديشهها و تصورات واقعى جلوه مىكند.
او بر اساس اين فرض مىگويد:
حسهاى ما براى آنكه در ما منشأ اثر شوند، بايد ابتدا اين حس درك
حقيقت و وجدان واقعيت را در ما برانگيزانند؛ اما اگر نفوذ و اثر امر ديگرى
مثلاً يك تصور و انديشهاى بتواند باز اين حس را متأثر سازد، آن فكر و تصور
در نزد ما همان قدر واقعيت و حقيقت دارد كه اشياى محسوس و ملموس، واقعيت و
حقيقت دارند.[2]
هرگاه مفاهيم مذهبى، اين حس درك حقيقت را متأثر سازد، چنان اعتقادات
مذهبى ريشهدارى در آدمى پديد مىآيد كه در برابر ايرادها و انتقادها
پايدارى مىكند.[3]
به عقيده اتو، ويليام جيمز در اثر موضع تجربهگرا و پراگماتيستى
خود، از بازشناسى يك استعداد حقيقتياب در انسان محروم شده است. فرق است
ميان آنكه بگوييم: درانسان قوهاى است كه برخى تصورات ذهنى را واقعى و در
بيرون سوى وجود انسان جلوه مىدهد، به گونهاى كه انسان آن را واقعى
مىپندارد - كه البته در اين صورت، همهكاركردهاى وجود واقعى آن امر را در
روح و احساس انسان خواهد داشت و از نگاه پراگماتيستى داراى حقيقت و واقعيت
مىباشد - و آنكه بگوييم: در انسان نيرويى وجوددارد جدا از عقل نظرى و
عملى كه وى با آن مىتواند واقعيت خارجى را دريابد و بهسوى آن راه برد.[4]
[1] Wiliam James, The Varieties of Religious Experience, New Yord, Longmans, Green, 1902, p. 58.