نام کتاب : مباني نظري تجربه ديني نویسنده : الشیرواني، علی جلد : 1 صفحه : 57
ما مىگويد كه منظور او از هيبت، چيزى بسيار بيشتر از صرف ترس
است. منشأ دين، تنها ترس از امور ناشناخته نيست. به باور او ما بايد
بپذيريم كه شگفتى، ستايش، علاقه، احترام و حتى شايد عشق، كمتر از ترس،
اجزاى مقوم حالت بنيادين هيبت نيستند. خشوع و خشيت دينى، به اين مجموعه
پيچيده تعلق دارد.
مانا مىتواند خير يا شر باشد و در ذات خود غيراخلاقى است. به
عقيده مارت، مانا نوعى ماتريس جادويى و دينى نامعين است كه هم دين و هم
جادو از آن نشأت مىگيرند. نحوه تكامل دينى، شامل جنبه اخلاقى و معنوى
بخشيدن به تجربه ابتدايى است كه از پيش، بذرهاى احساسات تهذيب يافتهتر را
در خود دارد (احترام، عشق، محبت و خشوع) و نيز امكان تكامل عقلى از طريق
تأمل و انديشه. از نظر مارت، دين نوعى امكان تكامل روح بشرى است؛ اما در
صورتهاى متنوع خود، چيزى شبيه به آن نگرش هيبتآميز را به عنوان ساختار
بنيادى خود حفظ مىكند كه در مطالعه مانا كشف مىشود. از نظر او مشاهده
نحوه ارتباط ميان تجربه ملانزى مانا و مثلاً «احساس اشتياق وصال ذات
لايتناهى» شلايرماخر چندان دشوار نيست.[2]
مانا در شكل انتزاعىتر آن، بدون آنكه تجلياتش در امور خاص در نظر
گرفته شود، شباهت فراوانى با نومن در برانگيختن احساس بيم و خشيت و دلربايى
دارد.
ب) عظمت و جلال
جنبه دوم هيبت انگيزىِ[2] امر مينوى، يعنى عظمت و جلال، در وجود
آدمى احساس هيچ و لاشىء بودن و به تعبير حضرت ابراهيم (به نقل از كتاب
مقدس) احساس خاك و خاكستر بودن[3] را بر مىانگيزد.[4] هرچه عظمت و جلال
نومن بيشتر احساس گردد، «اينك من كه خاك و خاكستر هستم، جرأت كردم به
خداوند سخن بگويم.» (كتاب مقدس، سفر پيدايش، باب 18، آيه27).
انسان خود را ناچيزتر و كوچكتر مىيابد. اين نوع آگاهى كاملاً با
آنچه شلايرماخر تحت عنوان احساس وابستگى مطلق بيان مىكرد،[5] كه در واقع
به آگاهى از مخلوق و
[1] جان مك كوارى، تفكر دينى در قرن بيستم، ص 317 - 318.