نام کتاب : مباني نظري تجربه ديني نویسنده : الشیرواني، علی جلد : 1 صفحه : 252
نظر ابنعربى، همان غيرقابل شناخت بودن حق از هر طريق و شيوهاى
است و اين مربوط به مرتبه اطلاق ذات او مىباشد؛ اما همين حق مطلق، در
مراتب متعدد و متوالى تجلى، ظهور مىكند و حضرات گوناگون غيب و شهود را
جلوهگر مىسازد و عارف در پرتو تجارب عميق عرفانى خود، اين مراتب تجلى را
بهطور صعودى بالا مىرود و نردبان فيض حق را، كه در سير نزولى به او
رسيده، پله پله بالا رفته، در قوس صعود به همان مرتبه از هستى كه از آن
نزول يافته، واصل مىگردد، و در حق، در اوّلين مراتب تجلىاش فانى گشته،
هستى واحد (متعين در وحدت) را بى هيچ قيدى (مگر قيد اطلاق) شهود مىكند.[1]
حقيقت آن است كه اتو در نظام الاهياتى خود اساساً به انديشه تجلى و
مراتب آن، چنان كه متكى بر آموزه وحدت وجود باشد، توجه ندارد. از اين رو،
خداى متعال از نظر او همچنان متعال بوده در تنزيه باقى و از تشبيه بىبهره
مىماند. به همين دليل است كه او نمىتواند تجارب عرفانى را به عنوان نوعى
متمايز از تجارب مينوى به رسميت بشناسد،[2] در حالى كه ابنعربى بر اساس
وحدت وجود، تنزيه و تشبيه را در كنار هم جمع مىآورد و روشن است كه با
پذيرش اصل تشبيه، آن گونه كه ابنعربى تصوير مىكند، كه متكى بر آموزه وحدت
وجود است، ديگر حكم به مغايرت كامل حق از همه ديگر موجودات، پذيرفتنى
نخواهد بود.
تأكيد ابنعربى بر حمل گزارههاى الاهياتى موجود در متون دينى
پيامبران، بر همان معناى ظاهرى آنها، هر چند قالبى تشبيهى به خود گرفته
باشد، مبتنى بر همين نكته است. او الاهيات تنزيهى را، كه مبتنى بر مغايرت
كامل ميان حق و خلق است، موجب بريدگى رابطه انسان و خدا، و مايه بيگانگى
انسان از خدا مىداند. از نظر او خداوند هرچند در بالاترين مرتبه تعالى
است، در درون همه چيز و با همه چيز است، همه صفات لطف و قهر و محبت و خشم و
غضب را با همان مفاهيم آشناى آن دارا است و هيچگونه تأويلى[3] درباره اين
صفات حق تعالى روا نيست. البته با رعايت اين اصل مهم كه حكم مراتب بايد
محفوظ بماند و آنچه مربوط به مرتبهاى از تجلى و تعين است به مراتب