نام کتاب : مباني نظري تجربه ديني نویسنده : الشیرواني، علی جلد : 1 صفحه : 191
فصل سوم
تجربه عرفانى و معرفت به حقيقت هستى
خيالى بودن واقعيات
از نظر ابنعربى آنچه انسانهاى متعارف به عنوان واقعيت خارجى
باور دارند و ازطريق حواس پنج گانه خود، آن را ادراك كرده و با كمك نيروى
عقل به كشف قواعد و قوانين حاكم بر آن مىپردازند و در يك كلمه، جهانِ
مادىِ عظيم با همه پديدههاى شگفتانگيز آن، به معناى درست و دقيق كلمه،
حقيقت نبوده، واقعيت ندارد.
داستان ما داستان كسى است كه در خوابى طولانى خفته است و خود را با
رؤياهايى كه پى در پى بر صفحه خيال او نقش مىبندد، مشغول ساخته است. او
تا هنگامى كه در خواب است، همه تصاوير مشهود خود را واقع و عين واقعيت
دانسته، براى آن وجودى مستقل قائل است. انسانها، حيوانات، گياهان، كوهها،
درياها، آسمان با همه ستارگانش، زمين با همه گسترهاش، همه و همه، در نظر
او امرى واقعى مىنمايد، داراى وجودى مستقل و خارجى؛ اما هنگامى كه چشم از
اين خواب مىگشايد و بيدار و هوشيار مىشود، ناگهان در مىيابد كه همه
آنچه ديده بود، توهمى بيش نبود و بهرهاى از آن واقعيت خارجىِ مستقل
نداشت، بلكه تصويرى بود كه خيال او در نظرش آورده بود. از همين رو است كه
پيامبر گرامى9 فرموده است: «الناس نيام فإِذا ماتوا انتبهوا؛ مردم در خوابند و چون مردند آگاه مىشوند».[1]
برداشت ابنعربى از اين حديث، آن است كه آنچه ما در اطراف خود مشاهده و