responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تذکره الاولياء نویسنده : عطار، محمد بن ابراهیم    جلد : 1  صفحه : 48

آن سوخته جمال ، آن گم شده وصال ، آن بحر وفا ، آن کان صفا ، آن خواجه ايام ، آن عتبة الغلام رحمة الله عليه ، مقبول اهل دل بود و روشي عجب داشت . ستوده به همه زفانها و شاگرد حسن بصري بود . وقتي به کنار دريا مي گذشت عتبه بر سر آب روان شد . حسن بر ساحل عجب بماند . به تعجب گفت :آيا اين درجه به چه يافتي ؟

عتبه آواز داد :تو سي سال است تا آن مي کني که او مي فرمايد ، و ما سي سال است تا آن مي کنيم که او مي خواهد .

و اين اشارت به تسليم رضاست و سبب توبه او آن بود که در ابتدا به کسي بيرون نگرست . ظلمتي در دل وي پديد آمد ، آن سرپوشيده را خبر کردند . کسي فرستاد که :از ما کجا ديدي ؟

گفت :چشم .

سرپوشيده چشم برکند و بر طبقي نهاد و پيش وي فرستاد و گفت :آنچه ديدي مي بيني .

عتبه بيدار شد و توبه کرد وبه خدمت حسن رفت تا چنان شد که قوت را کشت جو به دست خود کردي ، و آن جو آرد کردي، و به آب نم دادي ، و به آفتاب نهادي تا خشک شدي ، و به هفته اي يکبار از آن بخوردي و به عبادت مشغول بودي ، و بيش از آن نخوردي . گفتي :از کرام الکاتبين شرم دارم که به هفته يکبار با خبث خانه بايد شد .

نقل است که عتبه را ديدند جايي ايستاده و عرق از وي مي ريخت . گفتند :حال چيست ؟

گفت :در ابتدا جماعتي به مهمان آمدند . ايشان را از اين ديوار همسايه پاره اي کلوخ بازم کردم تا دست بشويند . هر وقت که آنجا رسم از آن خجالت و ندامت چندين عرق از من بچکد ، اگر چه بحلي خواسته ام .

عبدالواحد بن زيد را گفتند :هيچ کس را داني که وي از خلق مشغول شد به حال خويش ؟

گفت :يکي را دانم که اين ساعت درآيد .

عتبه الغلام درآمد . گفت :در راه که ديدي ؟

گفت :هيچ کس را .

و راه گذر وي بر بازار بود .

نقل است که هرگز عتبه هيچ طعام و شراب خوش نخوردي . مادر وي گفت :با خويشتن رفق کن .

گفت :رفق وي طلب مي کنم که اندک روزي چند رنج کشد و جاويد در راحت و رفق مي باشد .

نقل است که شبي تا روز نخفت و مي گفت :اگرم عذاب کني من تو را دوست دارم ، و اگرم عفو کني من تو را دوست دارم.

نام کتاب : تذکره الاولياء نویسنده : عطار، محمد بن ابراهیم    جلد : 1  صفحه : 48
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست