و گفت : قوي ترين خلق آنست که با خشم خويشتن برآيد .
و گفت : ترک گناه گفتن سه وجه است ؛ يکي از خوف دوزخ و يکي از رغبت بهشت و يکي از شرم خداي .
و گفت : بنده کامل نشود تا آنگاه که دين خود را بر شهوات اختيار نکند .
نقلست که يکي روز در صبر سخن مي گفت کژدمي چند بار او را زخم زد .
آخر گفتند چرا او را دفع نکردي ؟ گفت شرم داشتم چون در صبر سخن مي گفتم و
در مناجات گفته است الهي عظمت تو مرا باز بريد از مناجات تو و شناخت من بتو
مرا انس داد با تو .
و گفت : اگر نه آنستي که تو فرموده اي که مرا يآد کن بزبان و اگر نه
ياد نکردمي يعني تو در زبان نگنجي و زباني که به لهو آلوده است بذکر تو ،
چگونه گشاده گردانم ؟ جنيد گفت : که سري گفت نمي خواهم که در بغداد بميرم
از آنکه ترسم که مرا زمين نپذيرد و رسوا شوم و مردمان بمن گمان نيکو برده
اند ايشانرا بد افتد چون بيمار شد بعيادت او درشدم بادبيزني بود برگرفتم و
باشد مي کردم گفت اي جنيد بنه که آتش تيز تر شود . جنيد گفت : حال چيست ؟
گفت : عبدا مملوکا لايقدر علي شيئي .
گفتم : وصيتي بکن .
گفت : مشغول مشو بسبب صحبت خلق از صحبت حق تعالي .
جنيد گفت : اگر اين سخن را بيش ازين گفتني با تو نيز صحبت نداشتمي و نفس سري سپري شد رحمةالله عليه رحمةواسعة.