responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تذکره الاولياء نویسنده : عطار، محمد بن ابراهیم    جلد : 1  صفحه : 268

گفت : چون من بميرم پيراهن مرا بصدقه ده که من مي خواهم که از دنيا روم برهنه باشم چنانکه از مادر برهنه آمده ام لاجرم در تجريد همتا نداشت و از قوت تجريد او بود که بعد از وفات او خاک او را ترياک مجرب مي گويند بهر حاجت که بخاک او روند حق تعالي روا گرداند . پس چون وفات کرد از غايت خلق و تواضع او بود که همه اديان در وي دعوي کردند جهودان و ترسايان و مومنان هر يک گروه گفتند که وي از ما است خادم گفت :

که او گفته است که هرکه جنازه مرا از زمين تواند داشت من از آن قومم. ترسايان نتوانستند ، جهودان نتوانستند برداشت ، اهل اسلام بيامدند برداشتند و نماز کردند و باز هم آنجا او را بخاک کردند .

نقلست که يک روز روزه دار بود و روز بنماز ديگر رسيده بود در بازار مي رفت سقائي مي گفت که رحم الله من شرب. خداي بر آنکس رحمت کند که ازين آب بگرفت و بخورد .

گفتند نه که روزه دار بودي؟

گفت : آري لکن بدعا رغبت کردم . چون وفات کرد او را بخواب ديدند گفتند خداي با تو چه کرد ؟

گفت : مرا در کار دعا ، سقا کرد و بيامرزيد محمد بن الحسين رحمةالله عليه گفت : معروف را بخواب ديدم گفتم خداي با تو چه کرد ؟

گفت : بيامرزيد .

گفتم : بزهد و ورع؟ گفت ني ، بقبول يک سخن برحمت بدو باز گردد و همه خلق را بدو باز گرداند سخن او در دل من افتاد بخداي بازگشتم و ازجمله شغلها دست بداشتم مگر خدمت علي بن موسي الرضا و اين سخن او را گفتم گفت :

اگر پند پذيري اين ترا کفايت است . سري گفت :

معروف را بخواب ديدم در زير عرش ايستاده چشم فراخ و پهن باز کرده چون والهي مدهوش و از حق تعالي ندا مي رسيد به فرشتگان که اين کيست ؟

گفتند بارخدايا تو داناتري ؟

فرمان آمد که معروفست که زا دوستي ما مست و واله گشته است و جز بديدار ما بهوش بازنيايد و جز بلقاء ما از خود خبر نيابد.

رحمةالله عليه .

30

ذکر سري سقطي قدس الله روحه

نام کتاب : تذکره الاولياء نویسنده : عطار، محمد بن ابراهیم    جلد : 1  صفحه : 268
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست