responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تذکره الاولياء نویسنده : عطار، محمد بن ابراهیم    جلد : 1  صفحه : 217

گفتي : ميان اين و خوردن ، پنجاه آيت از قرآن بر مي توان خواند . روزگار چرا ضايع کنم ؟

ابوبکر عياش گويد به حجره داود رفتم . او را ديدم ، پاره اي نان خشک در دست داشت و مي گريست . گفتم : يآ داود چه بوده است تورا ؟ گفت : مي خواهم که اين پاره نان بخورم و نم يدانم که حلال است يا حرام ؟

يکي ديگر گفت : پيش اورفتم . سبويي آب ديدم در آفتاب نهاده . گفتم : چرا در سايه ننهي ؟ گفت : چون آنجا بنهادم سايه بود . اکنون از خداي شرم دارم که از بهر نفس تنعم کنم .

نقل است که سرايي داشت عظيم ، و در آنجا خانه بسيار بود ، و تا آن ساعت در خانه اي مقيم بودي که خراب شدي . پس در خانه ديگر شدي . گفتند : چرا عمارت خانه نکني؟

گفت : مرا با خداي عهدي است که دنيا را آبادان نکنم .

نقل است که همه سراي فروافتاد ، جز دهليز نماند . آن شب که وفات کرد دهليز نيز فروافتاد .

يکي ديگر پيش او رفت و گفت : سقف خانه شکسته است ، بخواهد افتاد .

گفت : بيست سال است تا اين سقف را نديده ام .

نقل است که گفتند : چرا با خلق ننشيني ؟

گفت : با که نشينم ؟ اگر با باخردتر از خود نشينم مرا به کار دين امر نمي کنند ، و اگر با بزرگتر نشينم عيب من بر من نمي گويند و مرا در چشم من مي آرايند . پس صحبت خلق را چه کنم ؟

گفتند : چرا زن نخواهي ؟

گفت : مومنه اي را نتوانم فريفت .

گفتند : چگونه ؟

گفت : چون او را بخواهم در گردن خود کرده باشم ، که من بر کارهاي او قيام نمايم ، ديني و دنيايي چون نتوانم کرد ، پس او را فريفته باشم .

گفتند : آخر محاسن را شانه کن .

گفت : پس فارغ مانده باشم که اين کار کنم .

نام کتاب : تذکره الاولياء نویسنده : عطار، محمد بن ابراهیم    جلد : 1  صفحه : 217
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست