responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تذکره الاولياء نویسنده : عطار، محمد بن ابراهیم    جلد : 1  صفحه : 1

ذکر امام صادق(ع)

آن سلطان ملت مصطفوي ، آن برهان حجت نبوي ، آن عامل صديق ، آن عالم تحقيق ، آن ميوه دل اولياء ، آن جگرگوشه انبياء، آن ناقد علي ، آن وارث نبي ، آن عارف عاشق :جعفرالصادق رضي الله عنه.

گفته بوديم که اگر ذکر انبياء و صحابه و اهل بيت کنيم کتابي جداگانه بايد ساخت اين کتاب شرح اولياست که پس از ايشان بوده اند اما به سبب تبرک به صادق ابتدا کنيم که او نيز پس از ايشان بوده است . و چون از اهل بيت بود و سخن طريقت او بيشتر گفته است و روايت از وي بيشتر آمده است کلمه اي چند از آن او بياوريم که ايشان همه يکي اند .

چون ذکر او کرده شود از آن همه بود . نه بينيکه قومي که مذهب او دارند ، مذهب دوازده امام دارند . يعني يکي دوازده است و دوازده يکي.

اگر تنها صفت او گويم ، به زبان و عبارت من راست نيايد که در جمله علوم و اشارات و عبارات بي تکلف به کمال بود ، و قدوه جمله مشايخ بود ، و اعتماد هه بر وي بود ، و مقتداي مطلق بود . هم الهيآن را شيخ بود ، و هم محمديان را امام ، و هم اهل ذوق را پيشرو ، و هم اهل عشق را پيشوا .هم عباد را مقدم ، هم زهاد را مکرم . هم صاحب تصنيف حقايق ، هم در لطايف تفسير و اسرار تنزيل بي نظير بود ، و از باقر رضي الله عنه بسيار سخن نقل کرده است و عجب دارم از آن قوم که ايشان خيال بندند که اهل سنت و جماعت را با اهل بيت چيزي در راه است که اهل سنت و جماعت اهل بيت را بايد گفت به حقيقت . ومن آن نمي دانم که هر که به محمد ايمان دارد و به فرزندانش ندارد به محمد ايمان ندارد . تا به حدي که شافعي در دوستي اهل بيت تا به حدي بوده است که به رفضش نسبت کرده اند و محبوس کردند و او در آن معني شعري سروده است و يک بيت اين است :

لو کان رفضا حب آل محمد

فليشهد الثقلان اني رافض

که فرموده است يعني :اگر دوستي آل محمد رفض است گو جمله جن و انس گواهي دهيد به رفض من ؛ و اگر آل و اصحاب رسول دانستن از اصول ايمان نيست ، بسي فضولي که به کار نمي آيد ، مي داني . اگر اين نيز بداني زيان ندارد ، بلکه انصاف آن است که چون پادشاه دنيا و آخرت محمد ا مي داني وزرا او را به جاي خود مي بايد شناخت ، و صحابه را به جاي خود ، و فرزندان او را به جاي خود مي بايد شناهخت تا سني پاک باشي و با هيچ کس از پيوستگان پادشاهت کار نبود. چنانگه از ابو حنيفه رضي الله عنه پرسيدند : از پيوستگان پيغامبر صلي الله عليه که کدام فاضلتر ؟

گفت :از پيران صديق و فاروق و از جوانان عثمان و علي و اززنان عايشه از دختران فاطمه رضي الله عنهم اجمعين .

نقفل است که منصور خليفه شبي وزير را گفت :برو صادق را بيار تا بکشم . وزير گفت :او در گوشه اي نشسته است و عزلت گرفته و به عبادت مشغول شده و دست از ملک کوتاه کرده و ميرالمومنين را از وي رنج نه .از کشتن وي چه فايده بود ؟

هرچند گف سودي نداشت . وزير برفت بطلب صادق .

منصور غلامان را گفت :چون صادق درآيد و من کلاه از سر بردارم شما او را بکشيد .

وزير صادق را آورد . منصور در حال برجست و پيش صادق باز دويد و در صدرش بنشانيد و خود نيز به دوزانو پيش اوو بنشست .غلامان را عجب آمد . پس منصور گفت :چه حاجت داري؟

صادق گفت :آنکه مرا پيش خود نخواني و به طاعت خداي بگذاري .

پس دستوري داد و به اعزازي تمام روانه کرد .درحال لرزه بر منصور افتاد و دواج بر سر در کشيد و بيهوش شد .

گويند سه نماز از وي فوت شد . چون باز هوش آمد وزير پرسيد :که آنچه حال بود ؟

نام کتاب : تذکره الاولياء نویسنده : عطار، محمد بن ابراهیم    جلد : 1  صفحه : 1
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست