كرده اند و حقيقت واجبه را طبيعت خاصه فردى از افراد وجود مطلق كه موضوع بحث
فلسفى آنان است , در مقابل وجودات خاصه ممكنه دانستند با اين تفاوت كه حق
انيت محض است و ممكنات را ماهيات كه معروضات وجوداتند چنانكه كتب رائج
آنان در اين موضوع حكم عدل اند , آنگاه در حل عيون مسائل حكميه مرتكب تكلفات
ناگوار شدند و راههاى دشوار پيمودند و در طايفه اى از امهات و عيون مسائل بسر
منزل مقصود نرسيدند .
صائن الدين على بن تركه در تمهيد گويد([ : ذهب المتاخرون من المشائين الى ان
الحقيقه الواجبه هى الطبيعه الخاصه التى هى فرد من افراد الوجود المطلق , ومقابل
للوجودات الخاصه الممكنه الا ان الوجودات الممكنات لها ماهيات معروضه
لها دون الطبيعه الخاصه الواجبه فان الوجود نفس ماهيتها اذ ليس للواجب ماهيه
غير طبيعه الوجود كما قضت به البرهنه القاطعه الناطقه ]) . [1]
مانند همين كلامش در چند جاى ديگر تمهيد , تصريح كرده است كه متأخرين مشاء
را در توحيد چنين ممشا است , اما قدماى آنان بر همان توحيد اهل تحقيق بوده اند
. رسائل و كلمات آنان مصدق ابن تركه اند . و كتب تذكره قدما , بسيارى از آنها
را ورثه انبياء عليهم السلام معرفى كرده اند كه تنى چند از آنان را قرآن كريم
نام برده است از آن جمله اند حضرت ادريس و داود و سليمان عليهم السلام , بلكه
در بعضى از روايات ما عده اى از آنان را در عدد انبياء معرفى فرموده اند .