responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم    جلد : 1  صفحه : 239

فطرت ‌ آفرينش، طبيعت، سرشت (ف - م)

اى سالك، از آن مقام فطرت و آفرينشى كه هنوز تو از ظلمت عدم پا به صحراى وجود نگذاشته اى، بياد آور و اندكى درباره مبدأ اصلى ـ حق تعالى ـ كه تو را از نيستى به هستى آورده است، تأمّل و تفكّر كن و بدان كه اصل اين فطرت سير و سلوك سالك و تزكيّه نفس اوست كه حجاب جسمانى را از او گرفته و او را به مبدأ حقيقى واصل نموده و در حقيقت عارف به حق گرديده است.

416) الست بربّكم ايزد كه را گفت

كه بود آخر كه آن ساعت بلى گفت؟

ايزد ‌ فرشته، مَلَك، جمع يَزَد است و در پهلوى و فارسى به معنى خدا مى باشد.  (ف - م)

اين بيت اشاره به آيه ﴿و اذ اخذ ربّك من بنى آدم من ظهور هم ذريّتهم و اشهد هم على انفسهم الست بربّكم قالوا بلى[1] دارد.

در مقام فطرت و آفرينش خداوند «الست بربّكم» را به چه كسى خطاب كرد؟ و مگر پاسخ اين خطاب از طرف انسان نبود؟ آرى پاسخ از سوى انسان بود زيرا انسان حامل معرفت حقيقى خداوند مى باشد.

417) در آن روزى كه گِلها مى سرشتند

به دل در قصّه ايمان نوشتند

مصراع اول اشاره به حديث قدسى «خمّرت طينة آدم بيدىّ اربعين صباحاً»[2] دارد در آن روزى كه حقيقت آدمى با دست تواناى حق تعالى به زيور وجود آراسته گشت، خداوند ايمان را در دل انسان نوشت زيرا او را مستعد معرفت خود مى دانست.


[1] اعراف، آيه 171.

[2] خمير مايه آدمى را در مدت چهل روز به دست خودم آفريدم.

نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم    جلد : 1  صفحه : 239
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست