نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم جلد : 1 صفحه : 121
خلع كندن، جدا كردن
لبس جامه، به تن كردن لباس، پوشانيدن
خلع و لَبس «بيرون كردن لباس و به تن كردن لباسى ديگر. چنانكه
گفته اند مرگ، نوعى خلع و لبس است. شيخ محمود شبسترى و ديگر عارفان
معتقدند كه موجودات هر لحظه در خلع و لبس اند و هر دم از لباس هستى
خلع مى شوند و باز لباسى از هستى نو مى پوشند»[1]
ممكنات عالم به اقتضاى ذات دائماً در سير و حركت به سوى فنا و نيستى
هستند و چون از نفس رحمانى پيوسته امداد وجودى به آنها مى رسد، پس
محبوس وجود خود هستند و نمى گذارد كه به عدم برگردند و به تعبيرى ديگر
موجودات عالم مدام خلع وجود از خود مى كنند و به كمك نفس رحمانى لباس
وجود مى پوشند و در هر لحظه خلقى ديگرند ﴿بل هم فى لبس من خلق جديد﴾[2]
161) همه از ذات خود پيوسته آگاه
وز آنجا راه برده تا به درگاه
همه موجودات عالم از ذات و حقيقت خود آگاهى دارند و از آنجايى كه
از ذات خود آگاهى دارند راه به درگاه حضرت حق برده اند و خود را متصل
به مبدأ اصلى و حقيقى كرده اند.
162) به زير پرده اى هر ذرّه پنهان
جمال جانفزاى روى جانان
از عجايب آفرينش خداوند آن است كه با وجود آشكار بودن،پنهان و در
عين پنهانى، آشكار و ظاهر است و به غير از او هيچ چيزى نيست و اوست كه
حقيقت همه موجودات است و تعينات و تعلقات مادى پرده و حجاب جمال آن حضرت