نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم جلد : 1 صفحه : 109
كه غير از يك حقيقت وجود ندارد.
همچنين اگرچه مبدأ همه اعداد واحد است امّا اين عدد هرگز پايان و
نهايتى برايش متصور نيست زيرا اعداد به اعتبار تكرار واحد پيدا و ظاهر
مى گردند، بنابراين براى اعداد نهايتى وجود ندارد.
136) عدم در ذات خود چون بود صافى
ازو با ظاهر آمد گنج مخفى
با به معنى «به» مى باشد.
گنج مخفى ذات حق منظور است.
عدم كه همان تعيّنات مادى است در ذات خود از هستى خالى است و به صفت
نيستى موصوف است و چون عدم نماينده و نمادى از هستى است پس از عدم و
نيستى، گنج مخفى كه همانا هستى مطلق است پديدار گردد. و به همين سبب مرشدان
طريقت به سالكان راه حقيقت توصيه مى كنند كه نفى هستى كنند و دل خود
را از صفات و تعيّنات مادى خالى كنند تا به واسطه آن نيستى،استعداد و
قابليّت حق در آن ظاهر شود.
مصراع اوّل اشاره به حديث قدسى دارد «كنت كنزاً مخفياً فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لكى اعرف» يعنى من گنجى پنهان بودم، پس دوست داشتم كه دانسته شوم پس خلق را بيافريدم تا دانسته شوم.
هر چند كه ذات حق در ازل نيز عالِم به ذات و صفات واسماءِ خود بوده و غير