قطع به حكم شرعى پيدا مى كند . به تعبير ديگر عقلاء بماهم عقلاء به حكم
فطرت خود كه مراد است بالارادة التكوينيه ذات بارى تعالى درك مصالح و
مفاسد را مى كنند كه همان مؤداى عقل عملى است[ ( ينبغى فعله]) و[ (
ينبغى تركه]) و لايعقل كه ذات بارى تعالى اراده تشريعيه اش كه همان جعل
احكام باشد بر خلاف فطرت عقلاء كه همان اراده تكوينيه خداوند سبحان است
, باشد . پس دليل عقلى دليلى است بسيار قوى و در عرض اينها كه به يك
معنى برمى گردد به خود همينها . در كتاب از حيث صدورش بحثى نيست و
قطعى الصدور است , أما ما به بركتظواهر كتاب چيزيهايى مى فهميم و ظاهر
آن را مى گيريم و استنباط مى كنيم و مى گوييم كه حكم خدا اين است مستندا
به ظن , لكن ظن معتبر . ظواهر أخبار نيز حجتند , يعنى روايات نبوى و
روايات أئمه أطهار ( ع[ ( ( ظنى الصدور و ظنىالدلالة]) اند . در اينجا
نيز با ظن معتبر سر و كار داريم . پس حجيت ظواهر حجيت جعلية است ,
يعنى حجيتش ذاتى نيست . به اصطلاح برخى از بزرگان , مانند مرحوم نائينى
,[ ( تتميم كشف]) است يعنى ظواهر الفاظ موجب كشف تام نيست , موجب
ظن است . أما اين كشف را كه تام نيست شارع مقدس , در عالم اعتبار
ترشيعى , به عنوان كشف تام حساب مى كند . حجيت ظواهر از راه تتميم
كشفدرست مى شود . أما حجيت قطع ذاتى است و انجعالى . ما اگر با دليل
عقلى پىبرديم به حكم شرعى , قطع پيدا مى كنيم . از راه حكم عقل مى رسيم به
اينكه در متعلق اين أمر مصلحت ملزمة است . علم به علت مستلزم علم به
معلول است ,علم به مصلحت ملزمة , در متعلق شىء , مستلزم علم به اين حكم
شرعى است كه مطلب مورد نظر واجب است و خداوند سبحان آن را واجب
فرموده است . در اين معنى , عقل رسول باطنى است . در واقع , دليل عقلى
با هدايت حق همان فرموده بارى تعالى را درست مى داند .
أما در اين سخن , كه به وسيله دليل عقلى بهتر مى توان به حكم
شرعى رسيد , أندكى بايد تأمل كرد و دانست عقول ما دست بگريبان أفكار
شيطانى و مخلوط بهشوائب اوهام است , و بسيار مشكل است كه انسان به
واقعيت أشياء برسد . در واقع , به بركت كتاب و سنت و اجماع است كه ما
در هيچ واقعه اى در نمى مانيم . پيامبر اكرم ( ص ) در حجة الوداع فرمود :
[ ( ما من شىء يقربكم الى الجنة و يبعدكم عن النار