مى كند وضع در كار نيست . اشكالى كه پيش مىآيد آن است كه نمى توان از اين
تعريف كه مقتضى عموم شمول و سريان تنجيزى است در عام بدلى استفاده كرد .
4 . آنچه دلالت بر عموم مى كند
براى عموم , الفاظى مخصوص هست كه دال بر معناى شمول و سريان
است . ادات دال بر عموم يا بالوضع چنينند و يا بالاطلاق . كل , جميع ,
تمام , دائما ازأدات عموم هستند . يك هيئت نيز ممكن است دلالت بر عموم
داشته باشد , مثلنكره واقعه در سياق نفى يا نهى , يا جمع محلى به ألف و
لام كه به جنس و يا جمع دلالت دارد . اين الفاظ يا هيئتهاى جملات , كه
دال بر شمول و سريانند , از طرف واضع براى عموم و شمول وضع گرديده اند .
نكته قابل ذكر آن است كه لفظ كل و يا هر چيزى كه واجد اين معنا يعنى
شمول و سريان است بالوضع بر عموم مدخول خود دلالت دارد . اين شمول و
سريان مى تواند براى فرد فرد به طور مستقل( عام استغراقى ) و يا من حيث
المجموع ( عام مجموعى ) باشد و تابع مدخول خويش است و فرق نمى كند كه كل
و ما به معناها در عام مجموعى وارد بشود يا در عام استغراقى . همچنين
است نكره واقعة در سياق نفى و نهى و جمع محلى به ألف و لام و . . . كه
در تمام اينها معانى حاصل از ناحيه مدخولات است .
5 . مخصص
مخصص بر دو نوع است : مخصص متصل , مخصص منفصل .
ألف . مخصص متصل . هنگامى مخصص متصل است كه در نفس كلام قرينه
اى مشخص كند . تمام أفراد مورد كلام نيستند , بلكه صنف و يا دسته خاصى
از آنها محل كلامند . مثلا , وقتى گفته مى شود[ ( أكرم العلماء العدول]) (
دانشمندان عادلرا اكرام كن ) , اگر لفظ[ ( عادل]) بيان نمى شد ,[ (
اكرام]) تمامى دانشمندان , چه عادل و چه فاسق , را شامل مى گرديد . أما
گويندة با لفظ[ ( عادل]) مشخص مى كند كه خواسته مولا[ ( اكرام]) مخصوص
عدول از دانشمندان است . بنابراين , در خواسته مولا اكرام دانشمندان
غير عادل مندرج نيست , و اين گروه سببيت از براى اكرام ندارد . پس , از
همان آغاز , انعقاد ظهور كلام در خصوص قرينه موجود در جمله خواهد بود .
در نتيجه , ظهور كلام بر كل افراد نيست تا قرينه اى ديگر