نام کتاب : تاريخ تحليلي اسلام نویسنده : نصیری رضی، محمد جلد : 1 صفحه : 92
شكنجه، شلاق و آزار، چنان طاقتفرسا بود كه مسلمانان حتى امنيت و
آزادى انجام فرايض دينى را از دست داده بودند. در اين موقعيت، پيامبر (صلى
الله عليه وآله) با پيشنهاد هجرت به حبشه موافقت كرد و فرمود: هرگاه به
حبشه سفر كنيد، براى شما بسيار سودمند خواهد بود; زيرا در آنجا پادشاهى
صالح و شايسته است كه بر كسى ستم روا نمىدارد... مىتوانيد در آن سرزمين
بهسر ببريد تا خداوند گشايشى در كارتان پديد آورد. [1]
گروهى از مسلمانان در چند مرحله، مخفيانه خود را به حبشه رسانده
و آوارگى در سرزمينهاى ناشناخته را بر سرگردانى و گمراهى در اعتقاد ترجيح
دادند.
نماينده خردمند پيامبراسلام، در پاسخ به تهمتها و اقدامهاى
كينهتوزانه مشركان قريش عليه مسلمانان نزد نجاشى، دليل هجرت و پذيرش
آوارگى را چنين بيان كرد:
شهريارا، ما گروهى از مردم جاهليت بوديم، بت مىپرستيديم. مردار
مىخورديم. دست به ارتكاب فحشا و ناروا مىزديم، پيوند خويشاوندى
مىگسستيم، با همسايه بدرفتارى مىكرديم. نيرومندان ما ناتوانان را
مىبلعيدند. در اين حال بوديم تا خداوند مردى را از ميان ما به پيامبرى
برانگيخت كه نسب و دودمانش را مىشناختيم و به درستى، امانتدارى و
پاكدامنىاش ايمان داشتيم. او ما را به خدا فرا خواند. تا خدا را يگانه
بدانيم و فقط او را بپرستيم و سنگ و بت را، كه تا آن زمان خود و پدرانمان
بهجاى خدا مىپرستيديم، فروگذاريم. به ما دستور داد راست بگوييم،
امانتدار باشيم، پيوند خويشاوندى را محترم داريم با همسايه به نيكى رفتار
كنيم و از خونريزى و آنچه حرام گشته دست بداريم. او فرمان داد از فحشا و
زشتكارى دورى گزينيم، دروغ و بهتان نگوييم، مال يتيم نخوريم، به پاكدامنان
تهمت نزنيم، نماز بگذاريم، زكات بپردازيم و روزه بداريم. چون ديديم راست
مىگويد، پيامبرىاش را تصديق كرديم و به او ايمان آورديم. هموطنان ما با
ما به دشمنى برخاستند و در شكنجه و آزار ما كوشيدند تا دست از دينمان
بشوييم و به بت پرستى رجعت كنيم. چون به قهر و زور توسل جستند و عرصه زندگى
را بر ما تنگ گرفتند، به كشور تو هجرت كرديم و دل به حمايت تو بستيم.
اميدواريم كه در كنار تو ستم نبينيم. [2]