نام کتاب : تاريخ تحليلي اسلام نویسنده : نصیری رضی، محمد جلد : 1 صفحه : 191
از نظر سياست داخلى، فقدان جبهه نيرومند و هماهنگ و داراى
روحيه، جنگ را بسيار ناموفق و جبرانناپذير مىنماياند. با آنكه بعد از
شهادت امام على (عليه السلام) بسيارى از مردم كوفه با امام حسن (عليه
السلام) بيعت كرده، پيمان وفادارى و سربازى بسته بودند; امّا واقعيت كوفه
چيزى جز گوناگونى گرايشها، تشتت آرا و آشكار شدن كينهها ميان مردم نبود.
توجه به هستههاى اصلى شكل دهنده سپاه امام (عليه السلام) ماهيت عينى و
واقعى آن را بهتر مىنماياند. سپاه امام (عليه السلام) از چند گروه پديد
آمده بود:
الف. شيعيان ; شمار عناصر شيعى سپاه امام (عليه السلام) از ديگر
گروهها كمتر نبود. اين گروه، اخلاص و صميميّت خود را به اهلبيت در
مراحل مختلف ثابت كرده بود. بىگمان اگر اين گروه مخلص از دسيسههاى
همشهريان خود مصون مىماند براى مقابله با خطرهاى شام كافى و شايسته بود;
زيرا آمادگى و شور و نشاط بهقدرى در آن وجود داشت كه براى هيچكس قابل
انكار نبود.
به راستى درباره ياران باوفا و صديق امام چون
قيسبنسعدبنعبادة، حجربنعدى، عمروبنحمقخزاعى، سعيدبنقيسهمدانى،
حبيببنمظاهراسدى، عدىبنحاتم، مسيببننجيبة، زيادبنصعصعه و... چگونه
مىتوان انديشيد؟!
ب. باند اموى ; به گواهى اسناد تاريخى، در اين باند عناصرى
نيرومند وجود داشتند كه از طرفداران بسيار بهره مىبردند و در پديدآوردن
يأس و تزلزل در سپاه تأثيرى بسزا داشتند. اين گروه، در كنار شايعهپراكنى،
توطئه و ايجاد نفاق، پنهانى با شام پيوند برقرار ساخته، مراتب فرمانبرى و
همراهى خود را به معاويه اعلام كرده بودند. [1]
ج. ساير گروهها ; خوارج، شكاكان، سودجويان، قبيلهگرايان و...
گروههايى هستند كه در اين قسم جاى دارند. اينان نوعاً بهسبب دشمنى با
معاويه در سپاه امامحسن (عليه السلام) شركت داشته و در ترديد بهسر
مىبردند. در نظر آنان شخصيت بزرگى مانند امامحسن (عليه السلام) چندان بر
معاويه ترجيح نداشت و تنها به منافع مادى خود مىانديشيدند و از روى تعصب
قومى و به پيروى از رئيس قبيله خود در جنگ حضور مىيافتند. [2]