نام کتاب : تاريخ تحليلي اسلام نویسنده : نصیری رضی، محمد جلد : 1 صفحه : 189
دانشمند اهلسنت، مىنويسد: حسن بن على شخصيتى بزرگوار، بردبار،
باوقار، متين، بخشنده و مورد ستايش مردم بود. [1] او به گواهى تاريخ، فردى
بسيار دلير بود و در راه پيشرفت اسلام از هيچگونه جانبازى دريغ نمىورزيد.
در جنگ جمل، در قلب سپاه دشمن جنگيد و در جنگ صفين با دلاورىهاى خود،
شگفتى همگان را برانگيخت; چنانكه اميرمؤمنان (عليه السلام) از خطر نابودى
نسل پيامبرخدا (صلى الله عليه وآله) سخن بهميان آورد و از يارانش خواست او
و برادرش حسين (عليهما السلام) را از ادامه جنگ در قلب دشمن بازدارند. [2]
در سال چهلم هجرى، مسؤوليت رهبرى سياسى و مذهبى جامعه اسلامى را
بهعهده گرفت و چون مديرى كارآزموده در جهت تحقق برنامههاى پدر بزرگوارش
گام برداشت.
حساسترين بخش زندگى اماممجتبى (عليه السلام) كه از گذشتههاى
دور تاكنون مورد پرسش و گفتوگوى فراوان واقع شده و گاه موجب خردهگيرى
دوستان كوتهبين و دشمنان مغرض گرديده است، ماجراى كنارهگيرى اجبارى وى از
خلافت است; بهويژه وقتى عملكرد وى در برابر معاويه و جهاد امام حسين (عليه
السلام) عليه يزيد و حوادث پس از آن مقايسه مىشود، اين پرسش، در كنار
پرسشهاى ديگر، به صورت حادترى مطرح مىشود. بخشى از اين پرسشها عبارت است
از:
الف. چرا شخصيتى الهى چون امام حسن (عليه السلام) با شخص پليدى چون معاويه صلح كرد؟
ب. آيا اساساً اسلام دين صلح است يا جنگ و جهاد؟
ج. با عنايت به فرهنگ هميشه پيروز احدى الحسنين، آيا بهتر نبود
كردار امام حسين (عليه السلام) پيشتر بهوسيله امامحسن (عليه السلام)
انجام مىگرفت؟
د. آيا مخالفت با معاويه، بهعنوان نيرويى سركش و فرصتطلب كه
هنوز كسى وى را خليفه مسلمانان نمىشناسد، از مخالفت با يزيد توجيهپذيرتر
نبود؟
هـ . آيا اساساً دو فرزند على (عليه السلام) و فاطمه (عليها
السلام) كه شاگرد يك مكتب بودند و در موقعيتى كاملاً مساوى از تربيت و رشد
برخوردار شدند، دو روحيه متفاوت و متعارض داشتند؟
و. انگيزه امامحسن (عليه السلام) و معاويه در جريان صلح چه بود؟
[1] تاريخ الخلفا ، ص 189 و ر.ك: دايرةالمعارف تشيع ، زيرنظر احمدصدرحاجسيدجوادى و...، ج 2، ص 345بهبعد.
[2] مناقب آلابىطالب ، ابنشهرآشوب، ج 4، ص 21 و شرح نهجالبلاغه ، ابنابىالحديد، ج 11، ص 25.
نام کتاب : تاريخ تحليلي اسلام نویسنده : نصیری رضی، محمد جلد : 1 صفحه : 189