نام کتاب : درمان گری با قرآن نویسنده : حسین انصاریان جلد : 1 صفحه : 37
آدم، آدمى است كه دلش گناه كرده است. ما نماز
مىخوانيم، اما دلمان يك عدد گناه مىكند، كلّ نمازمان باطل مىشود؛ ايستادهام و
دارم نماز مىخوانم، خيلى راحت و خيلى آرام، يك مرتبه مىبينم، كسى كه از دستش بر
مىآيد، گرهاى اگر به زندگى من افتاد، آن را باز كند، وسط نماز وارد شده، تا او
را مىبينم، من هم نمازم را كمى چرب مىكنم؛ كمى آن را طولانىتر مىكنم؛ كمى تُن
صدايم را با حالتر مىكنم. همه اينها هم كار دل است كه دلم مىخواهد فرد وارد،
نمازم را ببيند؛ توجّهاش به من جلب بشود؛ در دل خودش، براى من يك ذكر خيرى ثبت
بكند كه عجب آدم خوبى و چه نمازى مىخواند! كه اگر يك وقتى به او مراجعه كردم،
مشكلم را حل كند، به خاطر آن چهرهاى كه از من در دلش ثبت كردهام، مشكل من را حل
كند. دلم گناه كرده، ولى كلّ حركات بدنم را خدا باطل اعلام مىنمايد. مىگويد اين
نمازت بدرد من نميخورد آنرا براى ديگران خواندهاى و مزدش را هم از آنان بايد
بگيرى.
اگر كسى براى آنها قلم بتراشد؛ اگر كسى خودكارى
دستشان بدهد، در تمام گناهانى كه آنها با اين قلم مرتكب مىشوند، شريك هست.
نام کتاب : درمان گری با قرآن نویسنده : حسین انصاریان جلد : 1 صفحه : 37