27/ 3/ 1386
سيد احمد زرهانى
شعله شعله درد
سوى ديار باقى رفت از جهان فانى
آيينه فقاهت فاضل لنكرانى
نخل حريم ماتم از هجر آيت عشق
در فصل درد آمد با قامت كمانى
در سوگ اين فقيه ربانى مجاهد
گرديد چشم و دل را هنگام خونفشانى
تاعطر حق پرستى بر جان ما نشاند
افراخت قامت آن گل در حال ناتوانى
خورشيد بود و مىرفت آن سوى كهكشانها
يعنى چراغ دلها گرديد آسمانى
آن مرجعى كه استاد در پيش كفر و باطل
جز حق نرفت راهى در پيرى و جوانى
چون حوزههاى دينى از داغ جانگدازش
دارم سرشك پرپر، دارم دل خزانى
هرگاه داغ زهرا مىسوخت جان او را
مىريخت روى چهره گلهاى ارغوانى
ياسر، از اين شراره چون شعله شعله دارد
با داغ هم نشينى، با درد همزبانى
كمترين- محمود تارى (ياسر)