responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سيناى فقاهت نویسنده : موحد فاطمی، حسن    جلد : 1  صفحه : 396

انقلاب نخورد، مى‌خواهم چه كار؟!» [1] شخصى در خارج قم در موضوع مسائل زنان مصاحبه‌اى كرد و نظرياتى ابراز كرد و به اطلاع ايشان رسيد. معظّم‌له با ناراحتى زياد پيامى بسيار تند براى آن آقا فرستاد. وقتى به ايشان عرض شد: آن آقا مروّج اعلميت شما در تقليد است و شايد اين تندى روى‌گردانى او را در پى داشته باشد، ايشان فرموده بود: «به جهنم! من مرجعيت را براى دين مى‌خواهم. اگر مرجع هستم، بايد دفاع از دين كنم و اگر ديدم جايى برخلاف دين حرف زده مى‌شود، نمى‌توانم ساكت بمانم و اگر گوينده، مروّج من هم باشد بايد با او برخورد شود.» [2]

احتياط در مصرف وجوه شرعى‌

معظّم‌له در مصرف وجوه شرعى احتياط و حساسيت فوق‌العاده داشت. در كسالت اخير، پزشك معالج گفته بود:

«ايشان بايد به لندن برود. فرمودند: اگر بخواهم از وجوه شرعى هزينه اين سفر را بدهم در قيامت نمى‌توانم جواب‌گو باشم. تا اينكه برادر ايشان اجازه گرفت و هزينه سفر را از مال شخصى خود پرداخت.»

يك وقت مقلّدى كفشهاى زياد فرستاده بود. وقتى شنيد كه يكى از بستگانش يك كارتن از آنها را به خانه‌اش برده، فرزند خود آيت‌الله حاج شيخ محمدجواد فاضل را خواسته بود و فرموده بود: «ديشب از


[1]. جمهورى اسلامى، 15/ 2/ 1382، ويژهنام شاخهاى از شجر طوبى، ص 8.

[2]. جمهورى اسلامى، 3/ 5/ 1386، ويژهنام اسو فقاهت و مرجعيت، ص 6.

نام کتاب : سيناى فقاهت نویسنده : موحد فاطمی، حسن    جلد : 1  صفحه : 396
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست