حجتالاسلام سيد مجتبى نورمفيدى- از بستگان نزديك و شاگرد
آيتالله فاضل- از صبح روز بعد از ارتحال حضرت امام چنين ياد مىكند:
«روز 14 خرداد، صبح
ساعت 30: 5 به اتفاق فرزند دانشمندشان جناب آيتالله حاج شيخ جواد فاضل به اتفاق
دو محافظشان با ماشين براى شركت ايشان در مجلس خبرگان] به طرف تهران [مىرفتيم.
ايشان از درگذشت امام خبر داشت و دائم اشك مىريخت و زمزمه مىكرد؛ اما ساعت هفت
وقتى راديو خبر ارتحال امام را اعلام كرد، ديدم كه ايشان عمامه را برداشت و
بلندبلند شروع كرد به گريه و داد و فرياد، و با دست به سر خود مىزد و معمولًا
آقاجواد مانع مىشد. من تا حالا از ايشان گريه با صداى بلند و با اين بىتابى
نديده بودم.» [2] در حالى كه آيتالله فاضل مشغول تدريس و تأليف مباحث حج از كتاب تحريرالوسيله بود، حادثه رحلت حضرت امام اتفاق افتاد. به همين مناسبت در
جلد اول از كتاب حج، صفحه 235- 237 در باره ارتحال امام، شخصيت و كار سترگ و
تاريخى استاد بزرگوار خود، مطالب ارزندهاى مرقوم داشت كه ترجمه آن را از نظر
مىگذرانيم:
«اين زمان مصادف شد
با فاجعهاى بزرگ و حادثهاى دردناك كه سزاوار