نام کتاب : مرگ مغزى نویسنده : ستوده، حميد جلد : 1 صفحه : 79
فرد مبتلا به مرگ مغزى تا زمانى كه قلب وى ضربان و تپش
دارد، در حكم زنده است.
فردى كه دچار مرگ مغزى شده است، در برخى از جهات در حكم ميت
قلمداد مىگردد.
گفتار دوم: تلقى زنده بودن فرد مبتلا به مرگ مغزى
همانگونه كه گفته آمد، از مهمترين دلايل بلكه مبانى كسانى
كه طرفدار زنده بودن اين گونه افراد هستند، آن است كه موضوع تأييد و نفى در اين
بحث، موت و حياتى است كه در عرف مورد نظر مىباشد. از اين رو، افرادى كه مرگ مغزى
آنان مسلم شده، داراى حيات حيوانى (نباتى) بوده، عرفاً مصداق مرده تلقى نمىگردند.
بنابراين، هر گونه اقدامى كه منجر به پايان يافتن زندگى آنان شود، جايز نيست و
چهبسا در اين گونه موارد، قتل نفس نيز صادق باشد. [1]
شايد بتوان برخى از سخنان فقيهان گذشته را گواهى بر اين نظر تلقى كرد؛ به عنوان
نمونه در جواهر الكلام آمده است: «و فى القواعد، لو قتل مريضاً مشرفاً وجب القود و
هو كذلك لصدق القتل عرفاً».
[2]
بر پايه اين ديدگاه، معيارى كه عرف براى مرگ در نظر
مىگيرد، توقف عملكرد خودبهخودى قلب و تنفس مىباشد. از اين رو، مادامى كه ايست
قلبى و ريوى رخنداده، انسان زنده خواهد بود.
دومين دليل اين نگرش، نبود يقين به حدوث مرگ است و از اين
رو، درنگ، تا زمان احراز يقينى موت لازم مىباشد. اين مسئله موافق با مقتضاى اصل
عملى
[1]. رك: محمد فاضل
لنكرانى، پيشين، ج 1، ص 745؛ عبدالكريم موسوى اردبيلى، رساله استفتائات، چاپ اول،
(قم: نجات، 1377 ش)، ج 1، ص 415؛ سيد على سيستانى، المسائل المنتخبة، چاپ نهم،
(قم: دفتر معظمله، 1422 ق)، ص 576؛ حسينعلى منتظرى، رسالة استفتائات، چاپ اول،
(قم: نشر سايه، 1383)، ج 2، ص 380.