نام کتاب : مرگ مغزى نویسنده : ستوده، حميد جلد : 1 صفحه : 57
طبيعى برمىگردد.
ب. كماى دائم يا كماى غير قابل برگشت: [1] در
اين حالت، قسمت كرتكس مغز (قشر مخ) كاملًا آسيب ديده و فرد فاقد افعال اختيارى
است؛ ولى به علت سلامت ساقه مغز، بدن از اعمال غير اختيارى برخوردار بوده (زندگى
گياهى)، و ممكن است فرد مذكور بتواند بدون نياز به دستگاههاى حمايتى و نگه دارنده
تنفس نمايد و چه بسا سالها نيز در اين وضعيت، زنده بماند [2]. [3]
شايان ذكر است، آن سان كه در «مراحل حيات» گفته آمد، به اين
حالت، مرگ مغزى نيز اطلاق شده كه در هر حال، خارج از موضوع اين پژوهش است.
3. مرگ مغزى و مرگ ظاهرى
مرگ ظاهرى، حالت اغماى عميق و سر حدّ مرگ و زندگى است كه در
اثر مصرف داروهاى خوابآور، روانگردان و مسكّنهاى قوى پيش مىآيد. مرگ ظاهرى،
حالتى از حيات است كه زير ماسك مرگ پنهان گشته است. در اين گونه افراد، بدن شل شده
و هشيارى زايل مىگردد و فرد به حالت بيهوشى مىرود و حركات تنفسى و قلبى نيز
بىنهايت خفيف مىشود و در ظاهر چنين مىنمايد كه اعمال تنفسى و حركات قلبى وى نيز
متوقف شده، در حالى كه هنوز به صورت ضعيف به كار خود ادامه مىدهند. مرگ ظاهرى،
پايان حيات نيست و لذا تشخيص و تميّز آن از مرگ مغزى مهم است، چه اينكه در حالتى
جز آن، مىتوان با اقدام درمانى مناسب و به موقع، بيمار را نجات داده، از مرگ قطعى
وى جلوگيرى كرد. از اين رو، هر اقدامى كه عقلًا، منتهى به مرگ قطعى چنين