نام کتاب : مرگ مغزى نویسنده : ستوده، حميد جلد : 1 صفحه : 42
طبيعى) بوده و زندگى انسان به روح حيوانى او مرتبط است، به
گونهاى كه با مفارقت و جدايى آن از بدن، حيات انسان خاتمه مىيابد.
نتيجه آنكه، از كار ايستادن اعمال قلبى- تنفسى، به مثابه
مرگ حقيقى، در گذشته قابل قبول بود. اما امروزه با پيشرفت دانش پزشكى در زمينه
روشهاى احياى قلب و ريه و نيز فنآورىِ مراقبتهاى ويژه، خصوصاً در پى توانايى
انجام پيوند قلب، تغييرى جدى در تشخيص مرگ پديد آمده و پس از توقف سيستم قلبى-
ريوى، امكان بازگرداندن بيمار (در مواردى كه به مغز صدمه جبران ناپذيرى وارد نشده
و بيمار به صورت زودرس تحت عمليات احيا قرار گيرد) فراهم شده است. از اين رو، ايست
قلبى- تنفسى، لزوماً به معناى مرگ مطلق قلمداد نمىگردد، بلكه فقط در صورتى كه
توقّف آنها به ايست مغزى يا مرگ سلولهاى مغز منتهى گردد، مرگ قطعى فرا مىرسد؛ چه
اينكه امروزه، در صورت ابتلا به مرگ مغزى، حتى با پيشرفتهترين دستگاههاى
بازگرداننده و احيا، قابليت بازيافت سلامتى آنها وجود ندارد، اگر چه به وسيله
دستگاههاى نگهدارنده، مىتوان اعمال قلبى- تنفسى بدن را تا مدتى محدود امتداد
بخشيد.
از اين روى، چنين مىنمايد كه كاملترين معيار براى تحقق
مرگ طبيعى، بازايستادن توأم قلب و مغز باشد و آنگونه كه اشارت رفت، مرگ طبيعى
وحقيقى، توقف قطعى و غير قابل بازگشت اعمال قلبى- تنفسى، و حسى- حركتى خواهد بود
كه مرگ سلولهاى مغزى بر وجود آن صحّه مىگذارد.
بنابراين، از آن جا كه در چرخه حيات، عملكرد سيستم قلبى-
تنفسى از يك سو و فعاليت سيستم مغزى از ديگر روى، مهمترين نقش را ايفا مىكنند،
عامل اساسى در جدايى روح از بدن نيز مستند به آنها خواهد بود، به گونهاى كه توقف
قلب، منجر به مرگ سلولهاى مغزى و توقف تنفس گردد و يا مرگ سلولهاى مغز و توقف
تمام كاركردهاى آن، منجر به باز ايستادن سيستم قلبى- ريوى شود.
نام کتاب : مرگ مغزى نویسنده : ستوده، حميد جلد : 1 صفحه : 42